آموزش و پرورش ِکودکانِ مهاجر و مبرمیتِ آن

0

Photo: @Ali Ahmad

سید مصطفی سعیدی

نویسنده و استاد دانشگاه

رویدادهای ناگوار سه ماه پسین که از اثر آن تعداد زیادی از مردم ما آواره و مهاجر شدند، در کنار سایر مصیبت‌ها مانند بی‌خانمان شدن، آواره‌گی، درد و رنج بی‌وطنی و دوری از خانواده و سرزمین؛ یکی هم مشکل دور ماندن فرزندان شان از حق تعلیم و تحصیل و آموزش و پرورش است. در دو سال گذشته بحران جهانی کرونا و مصیبت ناشی از آن که دروازه‌های مکتب‌ها و دانشگاه‌ها مسدود گردید و فرزندان همه از درس به دور ماندند، بحران سیاسی پسین در افغانستان دردِ دیگری بود که بالای زخم‌های مردم ما افزوده شد و دروازه‌های مکتب‌ها به روی اهل معارف به گونه‌ی کُل و برای بانوان به صورت ویژه مسدود و لاک شد. دردی که درمانش مشکل و جبران ناپذیر و رنجی که در هیچ نقطه‌ی کره‌ی خاکی در سده‌ی بیست و یکم مانندش را سراغ نداریم.

گرچند قابل یادآوریست که در بیست سال گذشته در کنار دستاوردهای دیگر که ما شاهدش بودیم یکی هم حضور جدی و همه جانبه‌ی کودکان افغان به مکتب بود که نزدیک به ُنه ملیون دختر و پسر که حدود 37 درصد  آن را دختران تشکیل می‌داد شامل سیستم معارف کشور بودند؛ اما مشکلات جدی هم سیستم آموزش و پرورش کشور را تهدید می‌کرد، از جمله سیاسی شدن معارف، نبود آموزگاران متخصص و باتجربه، نصاب آموزشی به شدت ناقص، تراکم مضمون‌های درسی بیش از حد، تعیین و انتصاب اشخاص غیر مسلکی و گاهی به شدت فاشیست به حیث وزیر معارف و ده‌ها مشکل دیگر در عرصه‌ی آموزش و پرورش وجود داشت، با وجودآنکه پول‌های گزافی در زمینه سرازیر شد اما معارف کشور مشکلاتش باقی ماند که ماند. به باور نویسنده‌ی این سطور تنها دوره‌ی کاری دکتر میرویس بلخی و تیم شان را در وزارت معارف در دو دهه‌ی پسین به عنوان نقطه‌ی عطف در معارف کشور می‌توان حساب کرد و بس.

حالا که نه از جمهوریت خبری است و نه از آزادی بیان، نه به اندیشه‌های کثرت‌گرا ارزش داده می‌شود و نه آموزش و تخصص مهم است و بنابر وضعیت ناگوار پیش آمده اکثر افغان‌ها یا آواره و مهاجر شدند و یا در صدد آواره‌گی هستن، رنج بزرگ دیگر دور شدن کودکان شان از آموزش و پرورش و درس و تحصیل است. در سال جاری نخست از اثر ویروس کرونا و بعدن به خاطر وضعیت بد سیاسی دروازه‌های مکاتب بسته شد و صدها هزار دختر و پسر افغان از درس و تحصیل عقب افتادند.

در این مقاله در مورد مبرمیت و حق آموزش کودکان مهاجر افغان به صورت فشرده می‌پردازیم.

این یک حقیقتِ روشن است که دانایی، توانایی است و پیشرفت امروز بشریت از اثر تلاش‌های متخصصان و روشن‌فکران جوامع بوده است، در عصر فن‌آوری اطلاعات که دنیا و گیتی پهناور به دهکده‌ی کوچک تبدیل شده است، و تکنالوژی حرف اول را در جهان می‌گوید و از اثر این دانش همه هست و بود کائنات در ثانیه‌ها زیر انگشتان انسان قرار دارد و یا قرار می‌گیرد، عقب ماندن یک ساعت یا یک هفته از کاروان تمدن، دانش و تخصص به ویژه برای نسل جوان به عنوان انتحار و عقب‌گرد جبران ناپذیر شمرده می‌شود.

اینکه شرایط بد و روزگار اهریمن صفت سرنوشت افغان‌ها را به چنین روز و حال کشانید، و همه در مهاجرت و آواره‌گی شب و روز را پشت سر می‌گذرانند، بایستی با دقت بیشتر و درک عمیق ره به سوی افق تابناک روشنایی و دانش‌پروری قدم نهیم و نگذاریم فرزندان خطه‌ی بو علی و مولانا، سیدجمال و سنایی، جامی و خواجه‌ی انصار، هجویری و خلیلی، سلطان محمود و طرزی، بیدل و سلجوقی و ده‌ها دانشمند و پژوهش‌گر بنام و نام‌اشنای گیتی که  سده‌ها زبانزد عام و خاص بشریت بوده اند، از درس و تحصیل دور مانند.

بنده به این باور هستم که در هر شرایط و زمانی می‌توان کاری کرد، اگر در کمپ مهاجرین چند تن از آموزگاران، استادان و اهل خبره حضور دارند، چه بهتر که سهم دینی و انسانی خود را در برابر فرزندان خود ادا کرده و با راه اندازی صنف‌های درسی به صورت رضاکار در خدمت نسل جوان باشند. امروزه افراطیت، داعش، مواد مخدر و قاچاق‌بران و مافیای انسان تهدیدات بزرگ دیگری‌ست که در اکثر جوامع رخنه کرده و به خاطر مشکلات اقتصادی بیشترینه سربازگیری از میان نسل جوانِ مهاجرین صورت می‌گیرد. پس اگر خاموش باشیم، همه در گناه بزرگ و غیر قابل جبران شریک خواهیم شد. از اینرو آموزش و پرورش کودکان بایستی در اولویت قرار داشته باشد.

بعد از روشن‌فکران در گام بعدی دولت‌های میزبان نیز مسوولیت انسانی دارند تا برای نسل جوان مهاجر افغان دست‌ِکم مسوولانه برخورد کرده و زمینه‌ی آموزش و تحصیل شان را فراهم سازند. در کشورهای همسایه که در چهل سال پسین ملیون‌ها افغان مهاجر گردیده است، متاسفانه کمتر به این امر مهم پرداخته شده است و همواره شاهد برخوردهای تحقیرآمیز و تعصب‌آمیز بوده ایم. اکثر این کشورها باور شان این بوده تا اندازه‌ی توان شان، افغان‌ها را از درس و تحصیل و تخصص دور بدارند و در آخر ماهی آز صید کنند، از یاد نبریم که در بیست سال گذشته یک تعداد کشورهای همسایه و دور و نزدیک حوزه‌ی تحصیلات عالی کشور را حمایت همه جانبه‌ی تخصصی و تخنیکی نیز کردند  و هزارها بورسیه‌ی تحصیلی به نسل جوان اهدا نمودند که جای سپاس و قدردانی دارد.

اما امروزه که شرایط ناگوار دیگر افغان‌ها را فشار می‌دهد، کشورهای میزبان با درک مسوولیت‌های انسانی و بشری و نیز در رعایت کنوانسیون‌های بین المللی در حصه‌ی آموزش و تحصیل نسل جوان کشور اقدام کرده و آنان را حمایت کنند.

رکن مهم دیگر نهادهای بین المللی است، نهادهای بین المللی مانند یونسف، صندوق وجهی جمعیت و سایر ادارات ذیربط ماموریت شان همین است تا در خدمت کودکان و نسل جوان کشورها به ویژه کودکان و جوانان مهاجر و در معرض خطر و تهدید باشند، این نهادها امروزه وجیبه‌ی انسانی دارند تا در پی ایجاد فرصت و زمینه‌ی اموزشی برای کودکان افغان بوده و در این راستا سهم بیشتر بگیرند.

در سه ماه پسین که تعداد زیادی از افغان‌ها مهاجر و آواره شدند، کودکان و جوانان شان از درس و کاروان آموزش متاسفانه به دور مانده اند، اگر تا زمان تعیین سرنوشت و جابجایی دوباره‌ی شان در کشور سوم، در کمپ‌ها و یا مکان‌های اسکان موقت زمینه‌ی فراگیری درس و تحصیل شان فراهم نگردد، درد بزرگ و رنج جبران ناپذیر در پی خواهد داشت.

تا جاییکه نویسنده‌ی این سطور در جریان هستم، در کشور البانیا که در سه مرکز متفاوت تعداد نزدیک به 5000 تن ( آمار تخمینی است) به افغان‌ها اسکان موقت داده شده است، حداقل در یک مرکز، کورس‌های آموزشی زبان انگلیسی، سهولت‌های ورزشی، کودکستان، امکانات برای فراگیری هنرهای رسامی و نقاشی برای کودکان و نوجوانان و نیز مرکز حمایت‌ها برای بانوان و همچنان مرکز مناسب صحی و کتابخانه‌ی کوچک تنظیم گردیده است که در واقع گام خوب و موثر پنداشته می‌شود و بایستی بیشتر تقویت گردد.

پس در جمع‌بندی این مقاله‌ی کوتاه به چند مورد نتیجه‌گیری و چند پیشنهاد دست می‌یابیم:

نتیجه:

  • فراگیری آموزش و تحصیل و فن‌آوری برای کودکان و جوانان مهاجر افغان نهایت مهم و سرنوشت ساز است،
  • دانایی در واقع توانایی است و دانش و تخصص قدرت است، پس نباید بیشتر از این فرصت‌کشی کرد،
  • دستاوردهای امروزی بشریت از اثر تلاش خبره‌گان و متخصصان است و این امر جدی پنداشته شود،
  • کودکان مهاجر افغان در واقع میراث‌داران بوعلی، مولانا، جامی، سنایی، سیدجمال و صدها نخبه و شخصیت‌های بنام بشریت است، نباید کم توجهی کرد.

پیشنهادها:

  • استادان، آموزگاران، خبرنگاران، اهل رسانه و مسوولان نهادهای مدنی و حقوق بشری که در مراکز مهاجرت بسر می‌برند بایستی دست به کار شده و به صورت رضاکار در خدمت کودکان و جوانان هم‌وطن خود قرار گرفته و زمینه‌ی درسی و آموزشی را برای شان حداقل فراهم نمایند،
  • کشورهای میزبان نیز با رعایت کنوانسیون‌های بین المللی و درک مبرمیت این امر مهم، دین انسانی و بشری خود را ادا و زمینه را برای کودکان و جوانان افغان مساعد سازند،
  • نهادهای معتبر بین المللی نیز دست به کار شده و با تحقق ماموریت و رسالت خود در این مقطع زمانی حساس و خطیر در کنار فرزندان افغان باشند.

به امید روزی که صدای هولناک جغد جنگ خاموش وصدای قناری صلح در سرتاسر کشور ما طنین انداز و نغمه‌سرایی کند و هیچ کودک، نوجوان، جوان و پیر این سرزمین طعم تلخ آواره‌گی را نچشد.

یا هو…

توجه: مسئولیت مطالب مقاله به عهده نویسنده می باشد. شبکه افغان دیاسپورا در قبال اظهارات نادرست در این مقاله مسئولیتی نخواهد داشت.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *