هویت؛ گمشده‌ی در زنده‌گی مهاجرت

0

@Microsoft Bing

سید مصطفی سعیدی

استاد دانشگاه و فعال حوزه‌ی مهاجرت

مقدمه:

 مهاجرت پدیده‌ی است که در کنار نکات مثبت و ارزنده و سودمند، پیامدها و نیز نکات منفی و شکننده نیز در پی دارد. نکات سودمند مهاجرت شامل رفاه، ادامه‌ی تحصیل، کسب تجارب و اندوخته‌های متعدد و نکات منفی آن هم شامل دوری از هویت، دوری از سرزمین آبایی و نیز دور شدن از فرهنگ و زبان مادری و… است. شاید بحث هویت برای تعدادی خیلی مهم جلوه نکند و زنده‌گی خوش و راحتی در سرزمین‌های بیگانه برای برخی‌ها همه هم و غم باشد، اما برای انسان‌های صاحب درک و اندیشه و آنانیکه سرزمین آبایی و زبان مادری و هویت فرهنگی در گوشت و پوست و همه تار و پود وجود شان ریشه تنیده و همانند خون در رگ‌های‌شان در جریان است، دور شدن از این پدیده‌ی حیاتی و این مورد مهم، خیلی‌ها دردناک و آزاردهنده می‌باشد. به هر صورت مهاجرت نیز پدیده‌ی است که یا از ناگزیری و یا برای انتخاب زنده‌گی مرفه یا تجارت و کسب و کار و یا هم ادامه‌ی تحصیل انسان‌ها به آن می‌پردازند، اما نوع مهاجرت مجبوری که منتج به پناهنده‌گی می‌شود و برای دایم یا مدت طولانی‌تر شکل می‌گیرد، بازنگری جدی در تصمیم‌گیری و انتخاب مسیر نو را برای مهاجر یا پناهنده در کشور دوم، در قبال دارد که به مرور زمان رفته رفته به کسب هویت جدید به شخص پناهنده بر می‌گردد. چه بسا کسانیکه از اثر ناهنجاری‌های ممتد در کشور شان در چندین سال در چندین کشور مهاجر و یا پناهنده شده و متاثر از خرده هویت‌ها و خرده فرهنگ‌های متنوع و مختلف شده و مخلوطی از تنوع فرهنگی را که شاید هیچ‌کدام برایش تاثیر ژرف نداشته باشد، تجربه کند.

در این مقاله به چیستی هویت در زنده‌گی مهاجرت به بحث می‌پردازیم.

هویت چیست؟

اصطلاح یا ترم هویت همانند سایر دانش‌واژه‌های حوزه‌ی اجتماعی تعریف‌های گوناگون دارد.

به نقل از ویکی پدیا “دانش‌نامه آزاد” ،  (هویّت یا کیستی به مجموعه نگرش‌ها، ویژه‌گی‌ها و روحیات فرد و آنچه وی را از دیگران متمایز می‌کند، گفته می‌شود. هویّت عبارت است از مجموعه خصوصیّات و مشخّصات اساسی اجتماعی، روانی، فرهنگی، فلسفی، زیستی و تاریخی همسان که به رسایی و روایی بر ماهیّت یا ذات گروه، به معنای یگانگی یا همانندی اعضای آن با یکدیگر دخالت کند و آنها را در یک ظرف مکانی و زمانی معیّن به‌طور مشخّص و قابل قبول و آگاهانه از سایر گروه‌ها و افراد متعلّق به آن‌ها متمایز سازد) . در واقع هویت به عنوان مجموعه نگرش‌های است که انسان را در یک خطه و در یک بازه‌ی زمانی از سایر انسان‌ها متمایز ساخته و کیستی او را تعریف و تعیین می‌کند. هویت در حقیقت امر همان مشخصه‌ی جدایی ناپذیر و عجین شده در روح و روان و رگ و ریشه و خون و هستی انسان‌ها است که با دین، فرهنگ، زبان، زادگاه و حتی مقطع زمانی خاص شکل گرفته و رفته رفته قوی‌تر و فربه‌تر می‌گردد. هویت جز سرشت انسان بوده و با دور شدن یا دور ساخته شدن انسان از آن، درد جانکاه به انسان دست داده و انسان احساس هیچی و پوچی می‌کند. گاهی دیده شده است که سیاست‌گران و دیکتاتوران و آنانیکه تعصب را بر همدیگرپذیری و تسامح ترجیح می‌دهند، باعث حذف هویت ساکنان یک خطه و سرزمین شده و برای اندیشه، فکر، زبان و هویت دیگران ترافیک شده و خط‌کشی‌های مغرضانه انجام می‌دهند. در طول تاریخ این عمل‌کردها گرچه بارها و بارها صورت گرفته و در هر کنج و کنار جهان عملی شده است و شاید سال‌ها ادامه پیدا کرده باشد، اما هیچ‌گاه این امر زشت نهادینه نشده و مورد انزجار و تنفر همگان قرار گرفته است.

بحث هویت فرهنگی که شامل همه داشته‌های فرهنگی و ارزش‌های کلان یک جامعه می‌گردد و در میان مردم یک کشور جایگاه بلند و رفیع دارد، خود یک حوزه‌ی کلان است که همواره از سوی نهادها و سازمان‌های مختلف مورد بحث و گفتمان بوده است.

 در فرهنگ‌های سنتی مفهوم شخص/فرد تقریباً وجود نداشت و فردیّت چندان پسندیده نبود. فقط پس از ظهور جوامع جدید و به خصوص بعد از تفاوت‌یابی و تقسیم کار بود که فرد به‌طور جداگانه در کانون مورد توجه قرار گرفت. اما فردیت به‌طور مسلم در تمام فرهنگ‌ها به درجات مختلف ارزشمند بوده‌است. ( هویت انسانی، مقوله‌ای اجتماعی است. همه انسان‌ها به هنگام تولد، فارغ از اینکه در کجای زمین به دنیا می‌آیند یا از چه تعلق قومی و قبیله‌ای برخوردارند، دارای ویژه‌گی‌های یکسان نوع انسانی، در میان انواع موجودات زنده هستند و هیچ گونه تفاوت ماهوی با یکدیگر ندارند؛ بنابراین، مقوله هویت انسانی که در دوران رشد و تکوین انسان در جامعه شکل می‌گیرد، کاملاً اجتماعی و جامعه شناسانه است و ربطی به خون و نژاد و رنگ پوست و … ندارد.  و اما هویت اجتماعی انسان، از پنج مؤلفه پیروی می‌کند. به زبان دیگر، بر پایه‌ی پنج مؤلفه تأثیرگذار، شکل می‌گیرد. عوامل جغرافیایی ـ اقلیمی، عوامل سیاسی و تاریخی، عوامل اقتصادی و معیشتی، عوامل فرهنگی (زبان و ادبیات و هنر، میراث اساطیری، سنن و آداب، اعتقادات و آیین‌ها و رسوم و یادمان‌ها)، و مؤلفه‌های تربیتی). پس در شکل‌گیری و تکوین هویت افراد زبان، تربیت، مرزوبوم و جغرافیا، فرهنگ و رفتار سیاسی همه و همه تاثیر داشته و زمانی یک شخص پس از گذشت مثلاً سی یا چهل سال زنده‌گی در کشور خودش بنابر عواملی دست به مهاجرت می‌زند و زنده‌گی را از سر شروع و دوباره آغاز می‌کند، در واقع نیازمند شکل‌گیری و آغاز دوباره‌ی هویت جدید دارد و این کار ساده و سهل نیست.

عوامل تاثیرگذار در شکل‌گیری هویت جدید:

  1. محیط نو،
  2. فرهنگ حاکم در جامعه‌ی نو،
  3. زبان و ادبیات و ارزش‌های هنری،
  4. قوانین حاکم در جامعه‌ی نو،
  5. دین و مذهب،
  6. تکنالوژی و پیشرفت‌های اقتصادی و…،
  7. کار و مسوولیت نو،
  8. دوستان و همکاران و هم‌صنفان و…،
  9. محافل و برنامه‌های که در دانشگاه‌ها و محیط کار یا محل زیست راه‌اندازی می‌شود،
  10. اقتصاد و درآمد،
  11. مباحث روانی،
  12. آزادی‌های شهروندی- مدنی.

با درنظرداشت موارد بالا و عوامل  اساسی که ذکر گردید، بحث تجدید هویت، یک مبحث جدی، مغلق و پیچیده بوده و نباید از کنار آن به گونه‌ی سرسری و بی‌تفاوت گذشت. شواهد نشان می‌دهد که افراد زیادی که مهاجر شده اند و پیش از مهاجرت پاسدار ارزش‌های کلان هویتی بوده اند، حتی در جریان مهاجرت نیز دست از مبارزه و دادخواهی برای این امر مهم و حیاتی نکشیده و در راستای نهادینه‌سازی ارزش‌های هویتی- فرهنگی حتی در دیار غربت نیز مبارزه کرده اند. اینکه این امر چقدر می‌تواند موفقانه باشد و چه چالش‌های فراراه آنها قرار می‌داشته باشد، بحث کلان دیگری‌ست و نیاز به گذشت زمان دارد.

نتیجه‌گیری:

هویت یکی از بحث‌های مهم و اساسی در حوزه‌ی علوم اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بوده و در مراحل مختلف زنده‌گی انسان تاثیر ژرف و گسترده دارد. این پدیده‌ی مهم که در واقع عجین شده در خون و گوشت و روح و روان انسان ریشه داشته، زمانی‌که مورد تهاجم، بی‌مهری و حذف و محدودیت قرار می‌گیرد، جداً انسان احساس درد و ناراحتی می‌کند. پس برای اینکه در سرزمینی که اقوام و زبان‌ها و هویت و فرهنگ‌های مختلف زنده‌گی باهمی دارند، به همه احترام شود و از بی‌مهری و حذف و تهاجم پرهیز گردد. بحث دیگر اینکه در مهاجرت انسان‌ها در پی رجوع به اصل خود که همانا هویت شان است، تلاش می‌کنند و هویت را به عنوان گمشده‌یی که با سرنوشت آنها گره خورده جستجو می‌کنند. به قول حضرت مولانا، ” هرکسی کو دور ماند از اصل خویش/ باز جوید روزگار وصل خویش”، انسان نباید در زنده‌گی نو از هویت خود دور رود و آن را کنار گذاشته و مورد بی‌مهری قرار دهد.

عوامل دوازده‌گانه را که در بالا اشاره کردیم در واقع مولفه‌های کلانی‌ست که هویت انسان‌ها را در جریان مهاجرت و دوری از میهن و سرزمین آبایی تحت تاثیر قرار می‌دهد، اما این مسوولیت انسان‌های آزاده، با درد و درک و صاحب دغدغه است که باوجود این همه عوامل بازدارنده هنوز هم قدم و قلم برداشته و در پی تقویت و نهادینه‌سازی این امر مهم کمر همت می‌بنند.

توجه: مسئولیت مطالب مقاله به عهده نویسنده می باشد. شبکه افغان دیاسپورا در قبال اظهارات نادرست در این مقاله مسئولیتی نخواهد داشت.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *