School girls in Karokh district of Western Herat province in 2011. Photo: @Ali Ahmad

نامه دختران افغانستان عنوانی رهبران جهان و سران کشور های اسلامی

۷۳۰ روز، یعنی دقیقا دو سال می شود که دختران در افغانستان از رفتن به مکتب و حق دسترسی به آموزش در دوره ثانوی بازمانده و توسط گروه طالبان به صورت کامل از سیستم آموزشی حذف شده اند. 

ورود طالبان به کابل، آغاز فصل تاریکی و بدبختی برای دختران و زنان است، آنان از زمان ورود با صدور بیش از ۸۰ فرمان و دستور سخت گیرانه بیشتر دختران و زنان را سرکوب، خانه نشین و ما را از روند زندگی عادی در جامعه حذف نموده اند. تا هنوز هیچ خوش بینی و امیدی برای باز شدن دوباره درب مکاتب بر روی ما دیده نمی شود، بر عکس دروازه های دانشگاه نیز برای دختران مسدود شد. طالبان می گویند، در نصاب آموزشی مشکلات وجود دارد که باید بر طرف گردد. اما سوال اینجاست که آیا همین نصاب برای پسران تدریس نمیشود؟ پس دلیل اصلی بسته ماندن مکاتب و دانشگاه های دخترانه در چیست؟ آنان هیچ دلیل قانع کننده ی برای ادعایی خود ندارند، علم بالای مرد و زن فرض است و هیچ مانع برای آموزش زن در اسلام و در فرهنگ ما وجود ندارد. 

‘’ می خواهم برای لحظه ای اینگونه تصور کنید، دختر تان اجازه رفتن به مکتب و دانشگاه را ندارد، خانم تان حق بیرون شدن از خانه برای کار، خرید و تفریح را ندارد، خود تان بیکار هستید و توانایی تامین غذایی روزمره خانواده خود را ندارید، اگر با ذهن بیدار چنین تصور میتوانید پس فکر کنید که چندین میلیون انسان در افغانستان این وضعیت را عملا تجربه می کنند.  شما در برابر این فاجعه چی کار میکنید تنها تماشاگر می باشید و یا طبق تعهدات تان مسوولیت دارید، در برابر ما؟!‘’ –مبارز – بلخ

دختران در این مدت زیر بار مشکلات روحی و روانی قرار دارند، و انواع محرومیت ها را به سطح خانواده، جامعه و کشور تجربه می نمایند. هر روز یک محرومیت تازه، هر روز یک محدودیت جدید و هر روز خبر و دستور تازه از دور شدن دختران و زنان از چرخه زندگی و حق دسترسی به حقوق اساسی، اینجا ما را زنده به گور نموده اند. این مدت به اندازه ۱۰ سال از ما انرژی گرفته و توان ما را ربوده است، ما خود را شکسته و درون قفس حس می کنیم، خیلی نا امید شده ایم، نگران آینده ای نا معلوم خود هستیم. مگر گناه ما چیست؟ چون دختر هستیم؟! این تجربه های تلخ و فشار های گوناگون تنها به خود ما دختران خلاصه نمیشود، بلکه دامن گیر یک نسل در افغانستان است.

ما شاهد ازدواج های زیر سن و اجباری دختران و هم صنفی هایمان استیم، قتل های مرموز دختران، خودکشی های جوانان، بیکار شدن دختران و زنان از وظایف شان که تنها نان آور خانواده بودند، باعث تباهی و بی سرنوشتی یک کشور شده است و این حالت به وضوح قابل مشاهده است و دامنه ی آن روز تا روز توسعه بیشتر می یابد. ما فروپاشی بنیان خانواده ها را به چشم دیده، به گوش شنیده و با تمام وجود مان حس می کنیم و شاهد استیم.

‘’ صدایم در گلویم حبس می شود، یاس همه ی وجودم را فرا گرفته است، هر چی داد زدیم آوای ما را کسی نشنید، همه خسته ایم. کوتاه می گویم: درخواست زیادی ندارم تنها حق انسانی ام را می خواهم، حق دسترسی به آموزش با کیفیت که من و همنوعانم از آن محروم ساخته شده ایم.‘’ – بیتا -کابل

این ممنوعیت ها تنها ما را از آموزش بدور نساخته بلکه از حضور در جامعه دور نگهداشته و انگیزه آموختن علم و دانش توسط دختران را در میان پسران، والدین و استادان که در پروسه آموزش سهم دارند از بین برده است. این موقف در دراز مدت می تواند تاثیرات وخیم تر اجتماعی را در برداشته باشد و فقر، خشونت، جهل و بی سوادی، خرافات، ارزش شکنی و جنایات بشری را برای افغانستان در پی داشته باشد. 

زن کامل کننده جامعه میباشد، همان گونه که مادر چراغ امید یک خانواده است، دختران و زنان روشنایی، زیبایی، پیشرفت و خودکفای یک جامعه می باشند. باور داشته باشید در کشوری که از توانایی یک زن یا دختر نام برده نشود، هرگز به تکامل نمیرسد. 

وضع محدویت ها در برابر حضور دختران و زنان در جامعه، ممنوعیت آنان از آزادی ها و حقوق شان، تبعیض و نقض حقوق بشر مبتنی بر جنسیت و آپارتاید جنسیتی در افغانستان ما را به فاجعه انسانی کشانده و هر روز شرایط به وخامت می گراید. نیاز است تا مردم افغانستان بسیج شده و از حق دسترسی دختران شان به آموزش با کیفیت و حضور زنان در جامعه حمایت نمایند. علما، متنفذین، بزرگان قومی و مو سفیدان مسوولیت دارند و باید از داخل بالای طالبان فشار وارد نموده و در خواست بازگشایی مکاتب و دسترسی دختران به آموزش با کیفیت را حمایت و دین تاریخی و انسانی شانرا ادا نمایند. 

ما دختران دانش آموز، از نهاد های بین المللی، کشور های اسلامی، سازمان ملل متحد و کشورهای عضو آن قاطعانه خواستار رسیده گی و پاسخ جدی به موارد زیر می باشیم:

اول: سازمان ملل متحد، کشورهای عضو و رهبران جهان باید با در نظر داشت تعهدات بین المللی شان در قبال افغانستان، برنامه های جهانی مانند اهداف انکشاف پایدار و کنوانسیون های بین المللی حقوق بشر دوستانه هر چی عاجل اقداماتی عملی و جدی را روی دست گرفته و به این فاجعه انسانی نقطه پایان بگذارند. دو سال سپری شد و سیاست نرم در برابر طالبان و ابراز همدردی با مردم افغانستان راه حل بوجود نیاورد، و طالبان را در راستایی تامین حقوق زنان و دختران پاسخگو نساخت. بنابرین، شما به عنوان ساختار های بین المللی و رهبرانی که به برابری، عدالت و حقوق بشر اعتقاد و تعهد دارید، باید در کنار میلیون ها دختر، زن و خانواده هایشان که خواستار باز گشایی مکاتب، حق دسترسی به کار و احیای فوری و کامل وضعیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در افغانستان هستند، بایستید و فشار لازم و کارا را بالای این گروه وارد نمایید.

دوم: کشور های اسلامی، سازمان همکاری های اسلامی، کشور های همسایه و بازیگران منطقوی برای افزایش فشار بر گروه طالبان جهت رفع ممنوعیت حق آموزش دختران، حق کار زنان و حصول اطمینان از بازگشت امن دختران و زنان به مکاتب و محیط کار باید به صورت جدی و عاجل اقدام نمایند. رهبران سیاسی، علما و جوامع اسلامی در این شرایط دشوار در قبال شهروندان افغانستان مسوولیت دینی، اخلاقی و منطقوی دارند تا در کنار دختران، زنان و فعالان حق دسترسی دختران به آموزش بایستید و با حمایت خود صدا های مشروع آنان را تقویت نموده تا بستر لازم برای آینده افغانستان مترقی فراهم گردد.

سوم: نماینده گان و ساختار های خاص تعین شده توسط کشور ها برای افغانستان، نهاد های بین المللی، سازمان های حقوق بشری، نهاد های تحقیقی و مطالعاتی و رسانه ها باید نقض های حقوق بشری، تبعیض و نقض حقوق بشر مبتنی بر جنسیت، آپارتاید جنسیتی و ممنوعیت ها و محدودیت های وضع شده را باید مستند سازی نموده و به سطح بین الملل اطلاع رسانی و آگاهی دهی نمایند. طالبان با از بین بردن فضای مدنی و آزادی های انسانی طی دو سال گذشته دست به بازداشت ها و سرکوب فعالان مدنی، دختران معترض، دادخواهان حق آموزش، روزنامه نگاران، استادان دانشگاه ها و شهروندان آگاه زده اند، که تعداد آنان هنوز هم در زندان ها می باشند. بنابرین، نیاز است تا بار دیگر ماننده سال ۱۹۹۶ افغانستان به فراموشی سپرده نشود و جهان وضعیت را عادی سازی ننمایند در غیر آن به سطح منطقوی و بین المللی شاهد بحران ها و تهدید های افراطی، تندروانه و امنیتی جدیدی خواهیم بود که دود آن چشم همه را کور خواهد کرد و جبران آن امکان پذیر نخواهد بود. 

نوشته شده توسط: ۱۰۰۰ دختر دانش آموز صنوف دهم، یازدهم و دوازدهم مکاتب، از ۲۱ ولایت[1]  افغانستان و دختران مهاجر در کشور های پاکستان و ایران

تدوین و ویرایش: رحیم جامی، دیما حرم و روبینا عزیزی


[1]  کابل، بلخ، هرات، ننگرهار، کندهار، بغلان، جوزجان، کندز، تخار، غزنی، غور، پروان، سرپل، بامیان، دایکندی، کاپیسا، پکتیا، پکتیکا، لوگر، بدخشان و فاریاب.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *