کابوس بازگشت طالبان

0

انیسه (مستعار) ـ مزار شریف 

من به عنوان یک زن، وقتی با همکاران مرد تنها باشم، اجازه ندارم صحبت کنم. 

خودم بحیث استاد در دانشگاه کار می کنم. در ساختمانی که  مشغول انجام وظیفه هستم، دفاتر همکاران زن و مرد از هم جدا هستند. دختران و پسران  در صنف های جداگانه درس میخوانند ، من باید هنگام تدریس صورتم را بپوشانم.  دانشجویان (دختر)اجازه پوشیدن لباس های رنگارنگ را ندارند و بدون ماسک نمی توانند وارد دانشگاه شوند، کارکنان اداری و استادان زن دانشگاه ها  باید حجاب داشته باشند. اگر این کار را نکنیم، طالبان ما را مجازات می کند.

 من انیسه هستم، یک مدرس از مزار شریف. ظهور، سقوط و به قدرت رسیدن دوباره طالبان را طی سه دهه دیده ام. تمام عمرم را در افغانستان گذرانده ام – در گذشته به عنوان دانشجو ـ  و حالا  بحیث استاد دریک  دانشگاه خصوصی در شهر مزار شریف وظیفه دارم .

من به تحصیل و پیشرفت در هر زمینه ای از زندگی علاقه مندم، و به کشورم عشق بی اندازه دارم. در ماه اگست سال گذشته، رویاهای من برای یک افغانستان مرفه با تسلط طالبان در هم شکست.

 آگست گذشته، کشورهای غربی ما را طعمه ی گرگها ساختند و رفتند!

سالیان قبل 

من تازه ده ساله شده بودم که نیروهای بین المللی به رهبری ایالات متحده، دولت طالبان را به دلیل میزبانی از اسامه بن لادن، رهبر سابق القاعده و طراح اصلی حملات 11 سپتامبر به ایالات متحده از قدرت راندند. 

پس از حذف طالبان از قدرت، حامد کرزی به حیث ریس جمهور افغانستان  بخاطر ایجاد امید در افغانستان جدید انتخاب شد، جایی که دختران بار دیگر اجازه یافتند به مکتب و دانشگاه بروند و زنان اجازه کار داشته باشند.

من در سال 2010 از مکتب لیسه فارغ التحصیل شدم و تحصیلات عالی خود را در یکی از دانشگاه خصوصی ادامه دادم و در آنجا با شور و شوق در رشته ی حقوق و علوم سیاسی تحصیل کردم. تحصیل در این رشته علاقه ی من بود.

 در طول  حکومت اول طالبان در دهه 1990، من طالبان را هیولایی برای زنان می‌دانستم. آنها در طول پنج سال حکومت خود، دختران را از رفتن به مکتب و زنان را از کار منع کردند. این امر تا زمانی که آنها در سال 2001 از قدرت برکنار شدند ادامه یافت. 

بیست سال تعامل اقتصادی، نظامی و سیاسی کشورهای غربی در افغانستان فرصت های جدیدی را برای نسل جدید ایجاد کرد – ما می توانستیم رویای بزرگی داشته باشیم.

 در این دو دهه اخیر، زنان افغان مانند سایر نقاط جهان پیشرفت کردند و به جلو رفتند. ما ساده لوح بودیم که باور کنیم غرب ما را ترک نخواهد کرد.  اما انها ما را رها کردند، در حالی که ما شاهد به دست آورد افزایش قلمرو طالبان و پیشروی آنها به سمت شهرهای بزرگ بودیم – در نهایت کابل را در 15 آگوست 2021 تصرف کردند. جهان نظاره گر بیکار بود.

طالبان، یک تراژدی برای زنان

 قبل از تسلط، کسانی که در مذاکرات صلح با طالبان شرکت داشتند، بارها به زنان افغان گفتند که طالبان تغییر کرده است. آنها گفتند که اگر طالبان برای بار دوم به قدرت برسند، تفسیر سختگیرانه و ظالمانه ی خود از اسلام را تحمیل نخواهند کرد. این روایت در بحث ها غالب بود – تا اینکه کابوس بازگشت طالبان به قدرت به واقعیت تبدیل شد. سقوط شهرها را یکی پس از دیگری باور نمی کردم تا اینکه شهر من ـ یعنی مزار شریف به دست طالبان افتاد.

 صدای ماشین و موتور سایکل را می شنیدم. می توانستم پرچم های طالبان را در سراسر شهر برافراشته ببینم. به قدرت رسیدن آنها دقیقاً همان چیزی بود که من تصور می کردم: آنها هیولا بودند. تصور ناممکن به واقعیت تبدیل شد و بار دیگر آسمان کشور عزیزم تیره شد. با سقوط مزار شریف، بسیاری از خانواده‌ها تصمیم گرفتند به کابل نقل مکان کنند، زیرا آنها فکر کردند که کابل به این زودی‌ها به دست طالبان سقوط نمی کند. آنها انتظار داشتند که قطعاً دولت سابق افغانستان با طالبان می جنگد و از پایتخت محافظت ودفاع می کند، اما این دفاع هرگز انجام نشد. 

علیرغم این انتظارات، طالبان به سرعت کابل را تحت کنترل درآوردند و ما، زنان افغان، زندگی خود را تباه شده دیدیم. دلیلی برای زندگی نداشتیم امید مان کم شد، رویاهای مان به پایان رسید و جانمان از دست رفت. ما ترسیده بودیم و آسیب روحی دیدیم.

 تمام روز و تمام شب، اخبار طالبان در حال پخش است – تصمیمات آنها، اقدامات و احکام شان. آنها برنامه ریزی می کنند که چقدر باید مردم ما را سرکوب کنند، چطور شکنجه کنند، چگونه باید مردم بی گناه را بکشند. من اغلب فکر می کنم که یک روز نوبت من می شود – یک روز، من یکی از قربانیان طالبان خواهم شد. 

در واقع، یک زن حق ندارد آزادانه در شهر رفت و آمد کند. او حق ندارد آزادانه زندگی کند و از زندگی خود در افغانستان لذت ببرد. قوانین سختگیرانه ای در مورد ما اعمال می شود. شرایط ما سخت تر و سخت تر می شود.

زندگی  به عنوان یک زن در افغانستان

 زن بودن در هر جای دنیا سخت است، اما شاید زن افغان بودن یکی از دردناک ترین سرنوشت ها باشد. هیچ کس و هیچ چیز واقعاً در افغانستان  آرامش ندارد، اما زندگی برای زنان متفاوت و سخت تر است. من به عنوان یک زن تحصیل کرده که بیش از 6 سال است در فعالیت های مدنی و اجتماعی فعالیت دارم، فکر میکنم به آرزوهایم نمی رسم. در افغانستان ماندم، با ترس و ناامیدی از حال و آینده ای مبهم و نامعلوم. مطمئن نیستم که از ثانیه ها، دقیقه ها، ساعت های آینده جان سالم به در ببرم یا نه. زندگی با این وضعیت دشوار است – من فقط می توانم امیدوار باشم که از این سختی جان سالم ببرم. از زمانی که طالبان به قدرت رسیده اند، من و همه زنان به شدت تحت تأثیر قوانین خشن طالبان قرار گرفته ایم. ممکن است از نظر جسمی زنده باشیم، اما از نظر روحی و روانی مرده ایم. زن بودن در اینجا شجاعت می خواهد، شجاعت دفاع از خود در برابر دشمنان دائمی بشریت، ارتش جهل طالبان. 

زنان از دسترسی به آموزش و کار –که هر دو حقوق انسانی که هر زن و دختری سزاوار آن است محروم اند. طالبان ممنوعیت غیرانسانی زنان از محل کار و مراکز آموزشی را « اسلامی» توجیه می‌کنند. اگر به دستورات طالبان عمل نکنیم آنها ما را به اسلحه، توهین و تحقیر تهدید می کنند.

ما دیگر امیدی به زندگی و زنده ماندن نداریم. اینجا در افغانستان، سرزمین جنگ و خون، سرزمین مردانه که زن بودن جرم است. اینجا سرزمینی است که رویای هزاران دختر افغان مانند برگ چنار است: می افتند و می میرند. ما از نسل گورهای دسته جمعی هستیم. ما از نسل مهاجران و آوارگان در هر کشور هستیم. ما از نسلی هستیم که در مرزهای آفتابی ایران، ترکیه، یونان و سایر نقاط جهان قرار داریم.

زنان در مزار شریف تمام امیدها را برای فردای بهتر از دست داده اند. دستگیری های خودسرانه، آزار و اذیت، شکنجه، ناپدید شدن و کشتار زنان فعال به امری عادی تبدیل شده است. من برای جان خودم و اعضای خانواده ام می ترسم. جرم ما این است که زن هستیم.

 چقدر سخت است دختر بودن به خاطر زن بودن تا کی باید مجازات شویم؟

 زندگی تحت حاکمیت طالبان روز به روز دشوارتر می شود. افغانستان سرزمین مرگ است و ما هر روز بدون زندگی کردن می میریم. من دیگر اشتیاق ندارم. سال ها سخت تلاش کردم تا به آنچه در سال های گذشته آرزو داشتم برسم. امروز جز ترس چیزی ندارم.

حمایت اتحادیه اروپا از زنان افغان

 طالبان تنها یک موضوع در دستور کار دارند: زنان افغان چه بپوشند و چگونه در جامعه ظاهر شوند. در واقع تمام تمرکز حکومت آنها بر حجاب و پوشش زنان است. همه آنها روی محدودیت های زنان تمرکز می کنند: در مکاتب، در دانشگاه ها، در محل کار. همه ی آنها برای اعمال و تحمیل این تفسیر سختگیرانه از شریعت شستشوی مغزی داده شده اند.

 جهان باید بداند که زنان افغان وجود دارند. ما اینجا هستیم و با ظلم و ستم توسط رژیم طالبان به چالش کشیده می شویم. و با این حال، سازمان ملل و بقیه جامعه بین المللی سکوت می کنند. 

اتحادیه اروپا نباید ما و مبارزه ما را فراموش کند. ما از جهان می خواهیم که مسئولیت آنچه در اینجا اتفاق می افتد را بپذیرد. ما از اتحادیه اروپا می خواهیم که طالبان را تحت فشار قرار دهد تا به ما اجازه کار و آموزش بدهد. ما خواستار رعایت حقوق اولیه انسانی خود هستیم.

توجه: مسئولیت مطالب مقاله به عهده نویسنده می باشد. شبکه افغان دیاسپورا در قبال اظهارات نادرست در این مقاله مسئولیتی نخواهد داشت. 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *