روندِ ادغام مجدد پس از مهاجرت و چالشهای آن
سید مصطفی سعیدی
فعال حقوق مهاجران
مقدمه:
مهاجرت حق انسانی و طبیعی هر انسان است که بنابر دلایل گوناگون مانند: دسترسی به تحصیل بهتر، کار بهتر، آسایش و رفاه برای خود و خانوادهی خود و نیز بنابر عواملی چون جنگ و ناامنی خشونت و تبعیض و یا ظلم، افراد را مجبور به ترک وطن و کشور شان میسازد. انسانها همیشه در تلاش و تقلای رسیدن به مدارج کمال و نیز دسترسی به تحصیل و کار و درآمد بهتر اند. شهروندان کشورهای جهان سوم و به ویژه کشورهای که در حال جنگ و ناامنی و خشونت اند و حقوق اساسی و شهروندی ساکنان و مردم آن کشورها تامین که نمیگردد ولی همواره پامال میشود و نسلها در جنگ و خشونت بزرگ شده اند. از اینرو شهروندان این کشورها با ریسک پذیریهای خطرناک دست به مهاجرت میزنند. که اکثر این مهاجرتها شوربختانه به صورت غیرقانونی و قاچاقی و به صورت خیلی خطرناک صورت میگیرد که منجر به کشته شدن و از بین رفتن زنان، کودکان و جوانان گردیده است.
از همین رو سازمان ملل در سال ۱۹۵۱ کنوانسیونی را برای حمایت از مهاجرت تصویب کرد که در سال ۱۹۵۴ اجرایی گردید و تا اندازهی دولتها را مکلف به حمایت و پشتیبانی مهاجران و پناهندهگان ساخت.
از جمله کتلهی بزرگ مهاجران در سطح جهان یکی هم مهاجران افغان است که بنابر جنگ و خشونت در بیشتر از چهار دههی گذشته از کشور بیجا و به کشورهای مختلف دنیا به ویژه کشورهای همسایه (ایران و پاکستان) مهاجر گردیده اند.
جنگ و ناامنی و خشونت در کشور، کتلهی کلانی از مردم ما را مجبور به ترک خانه و سرزمین و دور ساختن از خانوادههای شان ساخت و از سویی دیگر مشکلات و چالشهای دیگری مانند: عدم دسترسی به تعلیم و تحصیل، نبود کار و بدرفتاری از سوی کشور میزبان و نیز سرنوشت مبهم و موهوم بخشی از زندهگی آنها را به یغما برد.
از نظر دانش جامعهشناسی زمانیکه کشور میزبان دچار بحرانهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گردد و تحریمهای سیاسی- اقتصادی بر آن کشور اعمال گردد، فشار بالای مهاجران و پناهجویان بیشتر میگردد. واضح است که در یکی دو سال پسین وضعیت سیاسی- اقتصادی دو کشور همسایهی افغانستان (ایران و پاکستان) دچار بحرانهای شدید گردیده و تحولات جدی در حال شکلگیری بوده است، که خود تاثیر مستقیم بالای کتلهی بزرگ مهاجران افغان مقیم آن کشورها داشته است.
در چند ماه پسین ما شاهد خشونتها و بدرفتاریهای خشن و غیر انسانی در برابر مهاجران افغان در ایران و پاکستان بودیم که این گونه عملکردهای کشورهای یاد شده کاملن در تضاد با کنوانسیونهای جهانی حمایت از حقوق مهاجران و پناهندهگان بوده و نقض صریح تمامی اصول حسن همجواری بوده و نیز شکستن تمامی رویههای انسانی و اخلاقی پنداشته میشود.
مهاجران افغان در کشورهای یاد شده دسترسی به اساسیترین حقوق انسانی مانند حق آموزش تداوی و… را نداشته و نیز به گونهی غیر انسانی اکثر اوقات از آنها بهرهکشی صورت گرفته و مورد استثمار قرار میگیرند. گاهی هم به عنوان سربازان جنگی در برابر دشمنان کشورهای میزبان مورد سوء استفاده قرار داده میشوند.
در این مقاله به صورت فشرده روند ادغام مجدد پس از مهاجرت و چالشهای آن را به بررسی و کندوکاو میگیریم.
روند ادغام پس از مهاجرت در واقع پروسهی مغلق و زمانگیر است. به هر اندازه که انسانها در سن بزرگتر مهاجرت کنند به همان اندازه روند ادغام بطیتر و مشکلتر میباشد. به هر اندازه که مهاجر در کشورش در سطح بلند رفاه و موقفهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بالاتر بوده باشد، روند ادغام زمانگیرتر و پرچالشتر میباشد. اگر مهاجرت در حالت عادی و نورمال صورت گرفته باشد و یا به اصطلاح مهاجرت به اراده و تصمیم و علاقهی خود مهاجرت کرده باشد در واقع روند ادغام زودتر و سهلتر محقق میگردد، اما اگر شخصی به صورت جبری و یا از اثر خشونت و جنگ و ناامنی و یا ترس و وحشت و از دست دادن جان خود یا عضو فاملیش مهاجرت کرده و یا تبعید گردیده باشد و یک دورهی سخت تراما و نومیدی را سپری کرده باشد، به همان پیمانه روند ادغام سختتر و پرچالشتر خواهد بود. در راستای روند ادغام پس از مهاجرت عوامل و متغیرهای متعددی نقش دارد که میتوان از عوامل فرهنگی، اجتماعی، روانی و اقتصادی به صورت کل یاد کرد.
که هر عامل کلان یاد شده در واقع زیر مجموعهها یا عوامل فرعی دیگر در خود دارد، مانند عامل یادگیری زبان و عیار ساختن به فرهنگ کشور میزبان، انزوای فرهنگی و نیز شاک فرهنگی میتواند زیر مجموعه عامل فرهنگی باشد. به همین گونه کاریابی/ بیکاری، نبود همزبانان و اختلافهای اجتماعی جامعهی شرقی- غربی و… در ذیل عامل اجتماعی جا داده میشود.
همچنین حس تنهایی و بیکسی، دوری از وطن و خانواده و دوستان و احساس بیگانگی و… شامل عامل روانی میگردد. و نیز نبود شغل مورد نظر، مشکلات در کاریابی، درآمد کم و مصارف زیاد و نیز مصروف شدن برخی در کارهای شاق و طاقت فرسا و… در بخش عامل اقتصادی شامل میگردد.
اکنون به صورت فشرده روی هر عامل اصلی بحث میکنیم.
الف) عامل فرهنگی: از بارزترین عواملی که تاثیر مستقیم و جدی روی روند ادغام مجدد پس از مهاجرت دارد، عامل فرهنگی است. تفاوت فرهنگ کشور مبدا و کشور میزبان، از تفاوت زبانی شروع تا رسم و رواجها، آیینهای دینی و تا پوشش لباس و طرز موی و به اصطلاح استایل پیر و جوان و زن و مرد و تا نوع برخوردهای اجتماعی. به همین گونه تفاوتهای فرهنگی میان فرهنگ شرقی و غربی که شاید تا اندازهی زیاد روند ادغام را پیچیدهتر و مغلقتر سازد، از مورد دیگر اینکه برخی رفتارها در یک جامعه جزء ارزش اساسی و مورد احترام پنداشته شود در حالیکه در کشور مبدای که مهاجر در آن تولد شده و بزرگ شده است، کاملن آن مورد امر بیهوده و حتی تمسخرآمیز باشد. انزوای فرهنگی مورد دیگریست که هم برای مهاجر در چند سال نخست مهاجرت آزار دهنده و کشنده باشد و به عنوان کسی که از نگاه جسمی در کشور میزبان/ دومی و از لحاط روحی/ روانی هنوز در خم کوچههای شهر و ده و روستای خود زندهگی کند. انزوای فرهنگی، در واقع واکنش طبیعی روان انسان در برابر تطبیق شرایط جدید فرهنگی است. بر همین اساس، فرد در جامعهی جدید به صورت بسیار طبیعی به سمت تجدید و تکثیر مناسبات و روابط فرهنگی در میان همزبانان و همفرهنگیهای خود کشیده میشود. در انزوای فرهنگی، رابطه میان تن و روان بهشدت آسیب دیده و دچار سرگردانی و گسست میشود. تن در کشور جدید است اما روح و روان در کشور خودش. شاک فرهنگی، محصول مواجهه مهاجر با ارزشهای فرهنگی کاملن بیگانه است. مبرهن است که فرهنگ، شکلگیری تدریجی شخصیت ما در بستر باورها و ارزشهای مشخصی است. وقتی ما به کشور دیگری میرویم، با ارزشهای فرهنگی متفاوتی روبهرو میشویم. به میزانی که ارزشهای اجتماعی و فرهنگی کشور میزبان با ارزشهای متداول فرهنگی کشور مادری متفاوت باشد؛ به همان میزان مواجهه با فرهنگ جدید، تکاندهنده و شاکبرانگیز خواهد بود. عامل برجستهی فرعی در بخش فرهنگی را میتوان در آموزش و یادگیری زبان کشور میزبان یادآور شد.
یکی از دغدغههای اساسی مهاجران تازه وارد در واقع یادگیری زبان کشور دوم است. به هر اندازه که سن مهاجر بزرگتر باشد به همان پیمانه یادگیری زبان نیز برایش دشوارتر است. فراگیری و یادگیری زبان نیز یکی از دغدغههای اساسی تازه واردان است. به ویژه برای کسانیکه سن بزرگتر داشته و یا از سواد کافی خواندن و نوشتن بهرهی کافی ندارند. آموزش زبان انگلیسی شاید مشکلات خیلی جدی برای همگان در پی نداشته باشد زیرا آگاهی نسبی و حداقلی هر کسی از این زبان دارد. اما فراگیری زبانهای چون آلمانی، فرانسوی، چینایی و… برای مهاجران تازه وارد درد سر بزرگ پنداشته میشود. تحقیقات و گزارشها نشان میدهد که مهاجران در سه سال اول مهاجرت برای یادگیری زبان دچار مشکلات جدی بوده و یک دردسر کلان برای اشخاص دارای سن کلانتر به شمار رفته است. این چالش برای یادگیری زبان آلمانی/ فرانسوی چند برابر بیشتر نظر به زبان انگلیسی بوده است. گرچند در کشورهای مهاجر پذیر نهادهای مشخص برای آموزش زبان وجود دارد که با تمویل دولت به صورت رایگان برای مهاجران تازه وارد کار میکند اما رویهمرفته برای سه تا پنج سال و برای برخیها حتی تا ده الی بیست سال یادگیری زبان یک چالش عمده و دغدغه بزرگ میباشد. به گونه نمونه در کانادا صدها مرکز آموزش زبان وجود دارد که از سوی وزارت مهاجرت کانادا تمویل میگردد. در این مراکز برعلاوه آموزش زبان و تکنالوژی مسایلی مربوط به فرهنگ، تنوع و شمولیت و احترام به فرهنگ کشور میزبان و سایر شهروندان و نیز برنامههای مفید دیگر مانند صنایع دستی خیاطی مهره دوزی و… به ویژه برای زنان و دختران غرض تشویق و نیز سرگرمی آنها راه اندازی میگردد. برنامههای تفریحی فرهنگی- هنری و تورهای سیاحتی نیز شامل این برنامههاست که در واقع همه و همه برای ادغام مجدد برای تازه واردان طراحی گردیده و خیلی موثر پنداشته میشود. در یک ملاحظهی کلی در میان مدت و دراز مدت تاثیرات این برنامهها مثبت و قابل ملاحظه ارزیابی میگردد.
بحث دیگر که مرتبط به عامل فرهنگی است موضوع مطالعه است. کسانیکه عادت به مطالعه دارند و از ناگزیری مهاجر میشوند یکی از چالشهای کلان دسترسی به کتابهای مورد نیاز به زبان مادری شخص است. در هر کشور به ویژه کشورهای غربی تعداد زیادی از کتابخانههای عامه و خیلی مجهز و با امکانات وسیع موجود است اما برای کسیکه سالها به زبان فارسی یا پشتو مطالعه کرده است و به منابع خارجی به زبانهای چون انگلیسی یا آلمانی یا فرانسوی و … دسترسی کمتر داشته است به یکبارگی دور شدن جبری برایش دردآور بوده و تشنگی ناشی از نخواندن کتاب برایش سخت ناگوار و غمانگیز خواهد بود.
گرچند امروزه از برکت فنآوری اطلاعاتی و منابع دیجیتال در واقع دست کم همه آثار کلاسیک و نوین از تمام زبانهای رایج در تارنماها و کتابخانههای دیجیتال موجود است اما از نظر روانی وقتی شخص کتابخوان به صورت فزیکی کتاب را لمس میکند در واقع یک نوع انس و الفت با کتاب پیدا کرده و عشق و شور مطالعه در وجودش بیشتر میگردد.
به همین گونه دور شدن تدریجی مهاجر از اشتراک و سهمگیری در همایشهای فرهنگی- هنری به زبان خودش مورد دیگریست که روند ادغام را دچار چالش کلانتر میکند.
ب) عامل اجتماعی: در عامل اجتماعی بیشتر افراد بزرگ سال مورد تهدید و بار فشار بیشتر قرار میداشته باشند. هر قدر سن مهاجر تازه وارد به کشور دوم بیشتر باشد در واقع به همان اندازه دلهره، دغدغه و پریشان حالی او بیشتر و بزرگتر میباشد. به هر اندازه که انسان در سرزمین و وطن اصلی خود بیشتر زندهگی کرده باشد به همان پیمانه در آنجا انس میگیرد و خاطرات بیشتر در دورههای مختلف زندهگی به ارمغان میاورد. دوستان و آشنایان زیادی میابد و زمانی که به مهاجرت آغاز میکند پس از مدتی خود را تنها بیکس و منزوی میابد. درد بیوطنی و رنج بیکسی و غریبه بودن بیشتر آزارش میدهد و همچو موریانه تار و پودش را نیش میزند. او خود را به پرندهی مهاجر و بیکس که ترک لانه و آشیانه کرده و جز چند خس و خاشاک بیگانه چیزی دیگری ندارد، احساس میکند. برای صحبت و شنیدن حرف همزبانی لحظه شماری میکند و روزها و هفتهها شاید نتواند همدمی برای تنهایی و رنجهای درونی خود کسی پیدا کند. این روند آهسته آهسته باعث افسردهگیهای حاد و شدید شده و تراماهای مزمن را ببار میاورد.
او به یاد میاورد که در کشورش با هم نسل خودش با همکار و همسایه و هممحله و خویشاوندان همیشه در ارتباط و گفتگو بوده و احساس آرامش داشته اما در کشوری که فعلن مهاجر است، سالها نمیتواند با یک همسایه و هم محله سر صحبت باز کند و از درد خود بگوید و از او بشنود. همه خاطراتش به نستالوژی تراژیک مبدل گشته و هرآن اذیتش میکند.
عامل اجتماعی نیز نقش و تاثیر قابل توجهی در امر ادغام مجدد دارد و بسا از افراد نتوانسته اند سالهای سال با دردهای اجتماعی و وسوسهها و دغدغههای که از گذشته با گوشت و خون شان عجین شده است کنار آیند و در سرزمین جدید به راحتی زندهگی نوین را بنا نهند.
کنار آمدن با ارزشهای گاهی عجیب و غریب اجتماعی کشور میزبان نیز گاهی درد سر و حتی برای برخی غیر قابل باور و پذیرش است اما از روی ناچاری باید بپذیرد و خواسته یا ناخواسته اگر تسلیم نمیشود دست کم خاموشی اختیار کند.
هنجارهای سرزمین نو برایش گاهی چنان کشنده مینماید که با خود نجوا سر میدهد و در پی تلقین خود و افکار خود غرض کنار آمدن با روند نو به مبارزه و تقلا میپردازد.
به همین گونه روابط اجتماعی خانوادهها در غرب و تفاوتهای آن با جوامع شرقی مورد دیگریست که برای اکثریت بزرگان خانوادهها روند ادغام را چالشزاتر میسازد. فکر کنید یک شهروند کشور شرقی مانند افغانستان که حدود پنجاه سال عمر دارد و در کشورش با خانوادهی بزرگ و فرزندان و حتی نواسهها و نیز در یک ساختمان گاهی با پدر بزرگ و مادر بزرگ زندهگی کرده است وقتی در دیار غربت در چهار دیواریی به نام خانه تنها و یا حد اکثر با خانمش تنها میماند و از سوی دیگر برای افراد مسن آسایشگاه یا خانهی سالمندان در نظر گرفته شده است بیم و اضطراب بیشتر او را فشار میدهد و در خلوت تنهایی خودش غرق در افکاری میگردد که دردهایش را بیشتر ساخته و روند ادغام در سرزمین جدید را برایش دشوارتر میسازد. و یا اینکه زمانی تفاوت اجتماعی میان شهروند غربی و هموطنان خودش را در انس و الفت بیش از حد با حیوانات خانگی میبیند و روزانه به چشم میبیند که زنان و مردان سالمند بدون فرزند و کسی دیگری که مراقب شان باشد تنهای تنها با یک پاپی بسر میبرد و روزانه چند باری حیوان خانگی خود را برای همراهی خودش به قدم زدن و چکر میبرد درک میکند که در سرزمینی با تفاوتهای زیاد با آشیانهی خودش دارد، زندهگی را از سر آغاز میکند.
به همین گونه برای برخیها در چند سال اول بحث حلال و حرام نیز مشکل آفرین است و اکثر خوارکیها را که یقین کامل در حلال بودنش ندارد، مجبور است از چندین فلتر عبور دهد تا یقین حاصل کند که حلال است و مانعی شرعی برای استفادهی آن وجود ندارد. این امر نیز روند ادغام مجدد را بطی و پرچالش میسازد.
ج) عامل اقتصادی:
عامل اقتصادی نیز یکی از محوریترین موارد در بحث ادغام مجدد است. بیکاری و نبود درآمد مناسب و نیز اشتغال در کارهای شاقه و طاقت فرسا به ویژه برای کسانیکه در کشور شان درس خوانده اند و نیز کارهای مناسب و با درآمد بهتر داشتند، آزار دهنده است. عادت کردن با استفاده از دبت کارت و کریدت کارت و نیز خرید و فروش آنلاین و اقتصاد دیجیتالی خود نیز در چند سال نخست برای برخیها مشکلزا و چالش برانگیز است. اما رفته رفته به سیستمهای نوین آنلاین و دیجیتال بلدیت پیدا کرده و راه استفادهی موثر را در مییابند. اما بحث کلیدی دیگر برنامهریزی مالی و اقتصادی برای خانوادهها در چند سال نخست مشکل به نظر میرسد. گرچند نهادهای زیادی وجود دارد که در راستای پلانگذاری مالی آنها را کمک کرده و شیوههای نوین اقتصادی و نیز راهکارهای مناسب کسب درآمد را برای شان میاموزاند، اما بازهم بسیاریها برای چندین سال متمادی دچار مشکلات عدیده در این بخش میباشند. عدم توازن میان درآمد و مصارف از بحثهای جدی دیگریست که اکثر خانوادهها به آن دچار اند. به همین گونه بحث نرخ بهره یا سود/ مارگیج و نیز بیمهها/ انشورنس و پرداخت بلهای گوناگون نیز از مباحث جدی و فشارآور برای تازه واردان بوده و روند ادغام را مشکلتر میسازد.
د) عامل روانی: از جدیترین عاملها در روند ادغام مجدد یکی هم عامل روحی/ روانی است. این عامل بیشتر روی افراد مسن و نیز بزرگان و مسوولان خانواده تاثیر گذاشته و گاهی باعث استرس و تراماهای جدی و حاد میگردد. بیکاری و مشکلات افتصادی و تفاوت فرهنگها میان کشور مبدا و کشور میزبان و نیز گاهی مواردی چون آزادیهای بیش از حد از سوی جوانان به ویژه در خانوادههای سنتی باعث ایجاد ناراحتیها و گاهی هم باعث بروز ناهجاریها و مشکلات روانی گردیده و اگر مهار نگردد رفته رفته باعث خشونتها و از هم پاشیدهگی شیرازهی خانوادهها میگردد.
نتیجهگیری:
آنچه گفته آمدیم عوامل مهم و اساسی که باعث کند و بطی شدن روند ادغام پس از مهاجرت میگردد به بررسی گرفته شد. به صورت عادی و نرمال روند ادغام بین دو تا سه سال را در بر میگیرد تا مهاجر و تازه وارد بتواند با تحلیل جامع از اوضاع و پیرامون خود و بررسی نقاط قوت و ضعف و نیز تواناییهای خود بتواند با ترسیم خط مشی همه جانبه و نیز تعیین اهداف قابل دسترس و با درنظرداشت عوامل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و روانی روند ادغام را خوب مدیریت کرده و مرحلهی گزار را به خوبی طی کند. اما دیده شده است که افراد با برنامه و توانا و مثبتنگر با تبدیل کردن چالشها به فرصتها این مدت را در کمتر از یک سال طی کنند و نیز هستند برخی افراد که بدون در نظرداشت موارد جدی و بدون بررسی و تحلیل اوضاع روند ادغام شان در جامعهی جدید بیشتر از پنج سال را در بر گرفته است.
مهاجر یا تازهواردان بایستی با برنامهریزی دقیق و تبدیل کردن چالشها به فرصتها و نیز با مثبتنگری و دیدگاه مشخص و معطوف به آینده، همچنان فایق آمدن به فشارها و استرسهای اجتماعی- روانی و احترام به فرهنگ و ارزشهای کشور میزبان و جدیت در یادگیری زبان و مهارتهای اساسی زندهگی، روند ادغام را در جامعهی نوین، خودش برای خود و خانوادهی خود هموار سازد. در غیر آن روند ادغام مجدد خیلی بطی و چالش برانگیز گردیده و نیز تازه وارد با انبوهی از ناهنجاریها و چالشها که در دراز مدت باعث از هم پاشیدن شیرازهی زندهگی خود و اعضای خانوادهاش میگردد. پس به صورت جدی و با دقت در پی مهار عوامل شکنندهی باشد که در راستای روند ادغام نقش منفی دارد.
توجه: مسئولیت محتوای مقاله به عهده نویسنده می باشد. شبکه افغان دیاسپورا در قبال اظهارات نادرست در این مقاله مسئولیتی نخواهد داشت.