عوامل فرار شهروندان کشور ازافغانستان تحت  حاکمیت طالبان

0

Photo by @Gulistan for ADN

نگارنده: ع.ن.ش

ویرایش: ت.ت.ش

سرزمینی که در آن قحط شود آزادی

گرچه دیوار نباشد ، خودش زندان است

دلبستگی انسانها به کشور و سرزمین شان به اندازه قوی است که بسیاری از صاحب نظران آنرا به مثابه دلبستگی طفل به مادر و عشق بین آنها شمرده اند. به همین سبب است که همواره میهن به عنوان مادر یاده شده و شهروندان، سرزمین و زادگاه خویش را همطراز مادر میشمارند. 

در این نوشته میخواهیم نگاهی مختصر به این امر بیندازیم که اساسا چرا در حاکمیت طالبان ، دلبستگی به کشور و مهین بشدت کاهش یافته و شهروندان افغانستان به خصوص جوانان دسته دسته کشور را ترک کرده روی به سوی غربت نهاده آواره کشورهای دیگر میشوند؟!

اگر بخواهیم این مقوله را به زبان ساده تر بیان کنیم حقیقتا نمیشود به آن، مهاجرت به امید شغل بهتر یا فرار به دلیل در خطر بودن جان اطلاق کرد. این کوچیدنها و دل بریدنها  به پیمانه وسعت دارد که هرگز در تاریخ معاصر افغانستان نظیراش را نمیشود یافت!

در حمله ارتش سرخ به افغانستان که دها تن بم روزانه به روستا ها و قریجات وشهرهای انداخته میشد هنوز میزان دلبستگی به میهن و زندگی در کشور تا این حد سقوط نکرده بود. مردم در زیر بم و آوار هنوز شور و نشاط زندگی و روحیه خویش را حفظ کرده بودند حال آنکه در شرایط کنونی جامعه افغانستان تبدیل شده به یک جامعه بدون روح و مرده! جامعه ای که انگیزه  برای زیستن و نیرو برای تلاش در آن دارد کمتر و کمتر میشود.

قابل چشم پوشی نیست که فقر و بیکاری مستمر و روز افزون یکی از دلایل این مهاجرت های است که آن هم با سیاست های ویرانگر حکومت طالبان فزونی یافته و اکثر مردم مشاغل شان را ازدست داده اند ولی فقر و نبود کار به تنهای عامل این گریز دسته جمعی نیست.

به باور نگارنده ، مهمترین دلیل، نبود آزادی های فردی و حرمت به کرامت بشری است که در تفکر طالبان و حکومت آنها به امری کاملا طبیعی تبدیل شده است. 

از آنجایکه در مکتب افراط طالبانی ، شهروند و حقوق شهروندی جایگاهای ندارد و همگان به مثابه مهره های ابزاری در خدمت ایدولوژی قرار دارند ِ دستگاه های خفقان و شتشوی مغزی در حکومت به انواع و اقسام مختلف بر شهروندان بخصوص جوانان فشار وارد میکنند تا از آنها فرمانبرانی مطیع و بلی گویان اماده به خدمت بسازند و آنقدر دراین خصوص به فشار ادامه بدهند تا این فشار بیرونی تبدیل به یک امر درونی شده و جامعه تبدیل شود به جمعی از افراد خود سانسورگرکه تمام چشم و گوش شان به سمت ملا هاست و خودشان قدرت تفکر و تعقلی ندارند چیزی شبیه کوریای شمالی اسلامی!

هرچه ملا و طالب گفت با جان و دل میپذیرند و به آن عمل میکنند. پیداست که چنینی جامعه ای مطلوب هر دیکتاتوری است. 

از طرف دیگر ، در این چند دهه گذشته رشد تفکر و تعالی جوانان افغان در سایه حکومت نیم بند جمهوریت تا حدودی قابل قبولی اوج گرفته بود و سطح مطالعه بین جوانان افزایش چشمگیری داشت. فضای مجازی و شبکه های اجتماعی باعث شده است جوانان ما ملل همسایه و همزبان را دیده و با آنها خودشان را مقایسه کنند.

وقتی یک جوان در افغانستان میبنید که حق رییش تراشیدن خویش را ندارد. موسیقی اجازه نیست تفریح  و گردش حرام است . بازی های مفرح مجاز نیست خلاصه هر سرگرمی که ممکن است  جوانان در همسایگی ما داشته باشد از او سلب شده است و در کوی و برزن هی از طرف چند ملا شپشی و بیسواد تهدید و تحقیر میگردد ، معلوم است که این وطن را برای خودش نمیداند و به فکر می افتاد تا از آن ماتم کده فرار کند!

من به این باور هستم که طالبان از رفتن این جوانان نه تنها خفه نمیشوند بلکه عمدا زمینه را مساعد میسازد تا جوانان وچهره هایکه با تفکر پوسیده و پوپنک زده طالب همنوا نیست مجبور شوند از کشور خارج شده و میدان را به چند بلی گوی و پوچ مغز خالی کند.

غم نان غم کلانی است اما از آن کلانتر غم نداشتن آزادی است ! 

در اسارت و زندان بودن مرگ تدریجی است و فعلا در حکومت طالبان افغانستان به یک زندان بزرگ تبدیل شده است.زندانی که در آن نی ورزش مجاز است ونی فعالیت های تفریحی! نی حمام برای خانمها و نی آرایشگاه رفتن ، نی دانشگاه و مکتب مجاز است و نی سینما و هنرهای تجسمی. به زودی اقرار شواهد طالبان نشرات تلویزیون های تصویری را نیز منع میکنند تا افغانستان بصورت کامل از چشم جهانیان محو شود و این پوده فکران جدال صفت با خیال راحت به دور چشم جهان ، کشور را به لانه تروریست های بین المللی تبدیل کند تا آدمکشان سفاک و خونخوار از گوشه و کنار جهان به این پناهگاه سرازیر شده و در میهن ماتم زده ما لانه گزین شوند.

در این میان ملت غرق در خون افغان باید سالهای سال این زالو های خون آشام را به گرده های زخمی خویش تحمل کنند و دم بر نیاورند!

دختران وزنان این ماتم سرای باید قربانی افکار مردان پوسیده مغز و بی دانشی شوند که از زمان کودکی تا لحظه مرگ به چیزی جز کشتن و ویران کردن فکر نکرده اند. به زودی همین چند باسواد موجود هم در اثر فشارهای استخوان شکن این رژیم ، مجبور به ترک وطن شده یا به سمت دیوانگی و جنون سوق داده خواهند شد و آن وقت کسی نخواهد بود که در مقابل زور گویی های این گروه ایستادگی کرده یا چیزی بنویسد. این همان چیزی است که طالبان در خفا به دنبال ان هستند و عمدا و غفلتا تلاش میکنند تا افغانستان را به همین نقطه برسانند.

بیوگرافی نویسنده متن:

نگارنده به اسم مستعار ع.ن.ش خودش را معرفی میکند زاده غرب افغانستان بوده دوران کودکی و نوجوانی اش را در زادگاهش سپری کرده است. دارای مدرک ماستری بوده در زمینه ادبیات و شعر دستی بر قلم دارد.

توجه: مسئولیت محتوای مقاله به عهده نویسنده می باشد. شبکه افغان دیاسپورا در قبال اظهارات نادرست در این مقاله مسئولیتی نخواهد داشت. 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *