زهرخند جلاد
ت.ت.ش
شاید چهره متبسم و آرام و کلمات شمرده ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان را در هنگام مصاحبه با خانم خبرنگار ایرانی بیاد داشته باشید. او که با تمام توان سعی میکرد چهره اش را آرام و موقربا ادب نشان بدهد و همواره لبخند های خفیف روی لبانش ظاهر میشد کوشید جهان و بخصوص زنان را که با دلهره و نگرانی آینده جنس خویش را به نظاره نشسته بودند بفریبد که گویا طالبان و همفکرانشان به زنان احترامی قایل اند که تا کنون هیچ بشری آنرا به عرصه اجرا درنیاورده است. این تبسم ها ممکن است بینندگان غیر افغان را تا حدودی فریفته باشد و آنها تصور کرده باشند که طالبان تغییر کرده اند ولی ما زنان افغان به خوبی میدانستیم و میدانیم این تبسم ها در حقیقت زهر خند یک جلاد است.
طالبان تروریستان حرفه ای آدم کشان بی رحم ومومنان خشک مغز و به شدت افراطی اند که بخش بسیار کلانی از رهبران آنها در لیست تروریستان تحت تعقیب سازمان ملل قرار دارند. این گروه تاریک اندیش که مدتی است بر سرنوشت یک کشور مسلط شده اند افکار قرون وسطایی و اعمالی بشدت افراطی و زن ستیزانه را با برنامه و پلان در حال پیاده کردن هستند. این برنامه ها در اکثریت مطلق آن زنان و آزادی های مدنی شهروندان را هدف گرفته اند. طالبان زیر شعار تطبیق شریعت اسلامی در حقیقت به دنبال اهداف بسیار ویرانگری هستند .
یکی از اهداف آنها حذف کامل زنان از تمام عرصه ها و میادین افغانستان هست که تقریبا به این هدف شان نزدیک شده اند. این فرقه تمدن گریز با تحمیل انواع و اقسام محدودیت هایکه بر زنان وضع کرده اند در حقیقت به دنبال این هستند تا روح بلند و سرکش آزادی در زنان افغان شکسته شده آنها در این جو پر استرس و خفقان تن به تسلیم داده دیگر سخنی از برابری و همسانی با مردان به زبان نیاورده به همان اطاعت از شوهر وانسان درجه دوم بودن راضی و شاکر باشند!
برای همین حکومت طالبان در قدم اول بر چهره زنان نقاب را اجباری کرده و اینگونه هویت فردی آنها را محو نمود. شکی نیست که چهره هر انسان نماد کامل از هویت و هستی اوست برای همین شما در هر سند رسمی عکسی از صورت تان دارید. اینگونه و تحت عنوان کلیشه ای بنام حجاب طالبان به دنبال انکار کامل هویت فردی زنان و امحای حضور عینی آنها از جامعه اند. هم اکنون اگر شما در بازار بروید و نگاه کنید زنان سیاه پوش با نقاب های یکسان را مشاهده میکنید که فاقد هر نوع تاثیر فردی بوده مانند مجسمه های سیاه متحرک همه یکسان و همانند سرد و بی روح جلوه میکنند چیزیکه تفکر طالبانی به دنبال آن است.
حسب ضرورت ممکن است به چند زن محدود اجازه بدهد که در اینجا و انجا برای طالب و تفکرش لابی گری کند اما به یقین این زنان نیز قربانیان تفکر طالب خواهند بود چرا که در منش افراطی طالب زنان فقط در خانه حق حیات دارند و فراتر از آن در حد یک ابزار ودهن کرایه ای ممکن است از آنها استفاده شود ولی هرگز به آنها بهای واقعی داده نخواهد شد.
در تفکر بشر امروزی زن شخصیت همسان و همسنگ مرد دارد و در کنار او ایستاده و قابل مقایسه است اما شخصیت زن نزد طالب یک موجود دنباله رو مطیع مرد است که بزرگترین هنرش اطاعت از شوهر است. حتی نمازش بدون اطاعت از شوهر قبول نمیشود. زن برای تفکر طالبانی یک ماشین مولد است که با زاد و ولد کردن بیشمار زمینه استحکام تفکر منحط طالبانی را بیشتر و بیشتر مساعد بسازد.
اعمال طالبان بصورت بسیار گسترده ای بر روی روح و روان جامعه اثر گذاشته است. پسر بچه ها ِ و مردان جوان در مواجعه به این محدودیت هایکه حکومت طالبان بر جنس زن وضع کرده گاهی به میل خود گاهی به اجبار تبدیل به هرم فشار بر زنان خانواده خویش میشوند. طالبان تلاش دارند از طریق تهدید مردان خانواده و طرح کلیشه های مانند عفت و حجاب مردان جامعه را تبدیل به عساکر اعتقادی خویش سازند. موضاعات مانند ناموس داری و غیرت افغانی چاشنی این زهر تدریجی است که طالب و تفکرش سیل آسا به دست مردان و نوجوانان جامعه میدهد تا آنرا به خورد زنان و دختران شان بدهد که باورمندم اگر همین روند ادامه یابد و جهان نظاره گر این شستشوی مغزی باشد دیری نخواهد پایید که دیگر صدا ی مخالف که سهل است حتی فکر مخالف نیز در مقابل طالب وجود نداشته باشد. این حقیقت بسیار تلخ و ناامید کننده است .طالبان با تجاربی که از حکومت های توتالیتر و مستبد دیگر مانند جمهوری اسلامی ایران آموخته است نهایت تلاش شان را میکنند تا زنان را هرچه بیشتر به حاشیه های تاریک و فراموش شده بفرستند و منزوی سازند. در عین زمان انها بیشرمانه از نام زن و یک تعداد زنان دست پروده خویش بهره جسته برای خودشان تربیون سازی میکنند و وانمود میکنند که گویا زنان نیز با جریان فکری طالب همسو بوده و خویش را در بطن و متن آنها میبینند! این دو دوزه بازی و دو روی در حکومت های استبدادی مذهبی چیز تازه ای نیست بارها شده که حکومت ها و نهاد های قدرت از این حربه استفاده کرده و سیه نمایی نموده اند.
به استوانه های فکری طالب به خوبی مشخص است که زنان و طالبان به مثابه دو مکتب متضاد هم اند. در مکتب طالب خشونت و انتحار و قتل درس داده شده ترویج میشود ولی در مکتب زنان عشق و محبت و زندگی به تمثیل کشیده میشود. در جامعه که زنان شاد و آزاد اند تمام جامعه در وضعیت روحی بهتری به سر میبرد و طالب نیک میداند که زنان ریشه های زندگی اند . درهرجامعه ای که زن حضور موثر داشته باشد زندگی لبخند میزند وآنجا زندگی بخندد کسی حرف سوداگران مرگ را گوش نخواهد کرد.
درپایان میخواهم یادآوری کنم که آنچه طالب عمدا و غفلتا از آن چشم میپوشد و کوشش میکند آنرا نادیده بگیرد این مهم است که زنان و دختران افغان تغییر کرده اند! ما دیگر آن سیاسران مطیع و گوش به فرمان نیستیم که تحت عنوان کلید واژه های مانند حجاب و قوانین اسلامی اطاعت از شوهر و وغیره ما را مجاب به ظلم پذیری کنند.
به لطف تبادله اطلاعات در جهان آزاد امروزی زنان و دختران افغان از حقوق و مسسولیتهایشان آگاه شده اند و میدانند که راهی جز مبازره با خفاشان شب پرست وجود ندارد.
ما خواهیم رزمید و تا نفس داریم به پرواز خواهیم اندیشید!
طالب بداند که ما رویای پرواز در دل آسمان نیلگون اهداف بلندمان را داریم!
همفکران و حامیان طالب بدانند که زن افغان در دوران طفولیت یاد گرفته است که قهرمان شکست ناپزیر خودش باشد. در ما روح فرخنده ها نفس آزادی میکشد.
سنگهای را که به سوی ما پرتاب میکنید تبدیل به پله های موفیقت خواهیم کرد و روزی بر بلندای آن خواهیم ایستاد و زهرخند تان را با لبخند پیروزی پاسخ خواهیم داد!
بیوگرافی نویسنده متن:
نگارنده به اسم مستعار ت.ت.ش خودش را معرفی میکند زاده ولایت فراه درغرب افغانستان بوده دوران کودکی و نوجوانی اش را در زادگاهش سپری کرده است. در رشته قابلگی تحصیلاتش را به پایان رسانده است و بعد از به قدرت رسیدن طالبان مثل سایر زنان کشور مجبور به خانه نشینی شده است. هر چند نویسنده حریفی نیست ولی به حکم وجدان و برای آینده دختران کشور دست به قلم برده میخواهد صدای زنان و دختران ستم دیده کشورش باشد.
توجه: مسئولیت محتوای مقاله به عهده نویسنده می باشد. شبکه افغان دیاسپورا در قبال اظهارات نادرست در این مقاله مسئولیتی نخواهد داشت.