مبارزه با ناامیدی و تبعیض
نویسنده – هدیه – استاد دانشگاه در بلخ
نازنین، دختری از ولایت سمنگان که در سال 1997 به دنیا آمد، پنج ساله بود که به ولایت بلخ مهاجرت کرد و زندگی خود را در آنجا آغاز نمود. او فرزند بزرگ یک خانواده پنجنفری است که شامل پدر، مادر، خواهر و برادرش میشود. پدرش کارگر و مادرش خانم خانه است. نازنین که اکنون 27 ساله است، تحصیلات ابتدایی خود را در مکتب فاطمه بلخی به پایان رساند و سپس به دلیل علاقه به رشته قابلگی، از دانشگاه خصوصی مولانا در سال 2019 فارغالتحصیل شد.
پس از اتمام تحصیلات، نازنین به مدت دو سال به عنوان کارآموز در یکی از کلینیکهای خصوصی مشغول به کار شد تا مهارتهای خود را تقویت کند. او موفق شد شغلی با حقوق بالا در یک قریه بیرون از شهر پیدا کند و خوشحال بود که ثمره زحماتش را میبیند و میتواند زندگی خوبی برای خود و خانوادهاش فراهم کند. پدر نازنین که یک شخص بیسواد است، با تمام توان و سختیهای زندگی تلاش کرد تا فرزندانش هیچ کمبودی نداشته باشند.
اما با تغییر نظام و روی کار آمدن طالبان در سال ۲۰۲۱، وضعیت نازنین تغییر کرد. طالبان که هیچ احترامی برای زنان قائل نیستند، باعث شدند نازنین با مشکلات فراوانی مواجه شود. او با وجود خطرات، به کارش ادامه داد، اما بارها مورد اعتراض و تهدید اهالی قریه قرار گرفت. اهالی قریه معتقد بودند که کار کردن یک زن بیرون از خانه، عیب است و این موضوع با آمدن طالبان تشدید شد. اما نازنین با برخورد خوب و صحبت با بزرگان قریه سعی کرد آنها را متقاعد کند که حضور او به نفع سلامت و بهبود زنان قریه است. با این حال، اعتراضها همچنان ادامه یافت و نازنین مجبور شد کارش را ترک کند.
نازنین که به دنبال تحقق آرزوهای خود بود، مجبور شد قریه را ترک کند و به سمنگان بازگردد. او که امیدوار بود بتواند دوباره زندگی خود را از نو بسازد، به دلیل مشکلات مالی نتوانست از کشور خارج شود. پدرش اکنون به عنوان نگهبان در یک مارکیت کار میکند و برادرش نیز دستفروش است. نازنین دیگر جرأت کار کردن در بیرون از منزل را ندارد و از مسلک خود متنفر شده است.
خواهر نازنین که محصل دانشگاه بود و در یکی از مکاتب خصوصی تدریس میکرد، نیز به دلیل شرایط فعلی تحصیلات و کار خود را از دست داد و خانهنشین شد. نازنین که هیچ امیدی برای زندگی ندارد، از دیدن پدر پیرش و ناتوانی در کمک به او سخت رنج میبرد. او آرزو دارد دوباره مانند گذشته سرپا بایستد و هیچ تهدیدی او را از پای در نیاورد.
با این حال، نازنین همچنان امیدوار است که شرایط بهبود یابد و بتواند دوباره به شغلی که به آن عشق میورزد بازگردد. او میخواهد یک بار دیگر به عنوان یک قابله به زنان و دختران کمک کند و نشان دهد که زنان افغان نیز میتوانند در جامعه نقش مؤثری ایفا کنند.
داستان نازنین، داستانی از شجاعت، مبارزه و امید است که میتواند الهامبخش بسیاری از زنانی باشد که در شرایط مشابه قرار دارند.
توجه: مسئولیت محتوای مقاله به عهده نویسنده می باشد. شبکه افغان دیاسپورا در قبال اظهارات نادرست در این مقاله مسئولیتی نخواهد داشت.