داستان زندگی و رنج های یک زن افغان در تحت حاکمیت طالبان

0

Photo: @Hadia from Mazar-e Sharif

نویسنده – هدیه  – استاد دانشگاه در بلخ

زن بودن، اسان نیست…آنهم زن بودن در جامعه یی که حتی قبل از طالبان ، با مفکوره زن ستیزی ، با ذهنیت خشونت بر زن ، محدوده زندگی را بر زنان تنگ کرده بود.
خانم ساره باشنده شهر مزارشریف میباشد ؛ که در سال 1999  در یک خانواده روشنفکر دیده به جهان گشوده و زندگی خود را با فراز نشیپ هایش پشت سر گذاشتانده است . فامیل خانم ساره یک فامیل خلص چهار نفری میباشد ، که پدر و مادرش و یک برادرش زندگی میکرد ؛ ساره و برادرش با ناز و نعمت فامیلش بزرگ میشود ؛ و هر آن خواهشات که دارد  پدر و مادرش برآورده میسازد . 

خانواده ساره برخلاف خانواده هاییکه ارزش و اهمیت بر دختران و زنانشان قائل نیستند میباشد. پدر ساره تجارت پیشه بوده و مادرش خانم خانه میباشد ؛  ساره  در سال 2005 دورهٔ ابتدائی مکتب خود را در لیسه عایشه افغان  آغاز میکند تا صنف هفت در این مکتب مشغول دروس خود میباشد ٬ اما آرزو داشت و  خیلی تلاش نمود به بلندترین و نامدار ترین مکتب ادامه تحصیل نماید و با حمایت فامیلش موفق میشود تا به آن مکتب  تبدیل نموده و تحصیل خود را به پایان برساند ، و همچنان برادر ساره هم در یکی از آموزشگاه های خصوصی برای آمادگی کانکور مشغول دروس خود بود و هر دو مشغول تحصیل خود بودند و با شور و شوق هر دو به تحصیل خود ادامه میدادند ؛ اما دیری نگذشت که برادر ساره که 19 سال عمرش داشت  و  با فریب دوستانش در سال 2011 از راه آموزشگاه اش اختطاف میشود و خانواده ساره را داغدار میسازد ؛ دردی که تحمل آن برای پدر و مادرش که فرزند خود را اسیر آدم ربایان میبیند برایشان غیر قابل تحمل میباشد و برای رهایی   یک دانه پسرش راه های مختلف را به پیش میگیرند تا پسرش را از چنگ آدم ربایان آزاد سازد.

 خانواده ساره که اخطاریه های پی در پی برایشان فرستاده میشد و تهدید مینمود در آن زمان ساره 13 سال عمر داشت بالای روحیه اش سخت تاثیر منفی گذاشته بود و فکر اینکه برادرش را دیگر نخواهد داشت متاثر شده بود و فامیلش خیلی تلاش میکرد تا پسرش را آزاد سازد اما متاسفانه که خیلی دیر دولت محل نگهداری برادر ساره و  آدم ربایان را دریافتند که دیگر برادر ساره زنده نبود.
در ماه مبارک رمضان بود ، و هوا گرم که برادرش دهن به روزه میباشد منتظرش بودند تا بیاید روزهٔ خود را افطار کنند اما متاسفانه ثانیه ها، دقیقه ها و ساعتها گذشت و از برادر ساره احوال نبود و بعد از یکشبانه روز  پدر ساره تماس از شماره ناشناس دریافت میکند زمانیکه دکمه اتصال را برقرار میکند بدون کدام موضوع در مورد پسرش میگوید که پسرش نزد آنها است و همه خانواده اش را تحت نظر دارد ؛ تا اشتباه از نزد خانواده ساره سر نزند ازینکه  ساره با خانواده کاکاهایش یکجا زندگی میکرد همه شان تحت تعقیب ادم ربایان بود که مبادا مکان بود و باش آدم ربایان را دریافت نموده و دولت را در جریان بگذارد.

 از اختطاف شدن برادر  ساره روزها هفته ها  میگذرد اما برای رهایی برادر ساره هر راه را امتحان میکند اما موفق نمیشوند فقط برایشان تماس میگیرد و یک مقدار پول هنگفتی را از پدر  ساره درخواست میکنند که تا فلان زمان پول را به این نشانه برساند ورنه پسرشان را به قتل میرساند ، و بارها همین قسم پول خواستن فامیل ساره همه دار و ندار خود را به فروش میرساند تا یگانه پسرش را از چنگ ادم ربایان رها سازد ؛ اما متاسفانه بار اخیر تا مقدار پول که گفته بودند را آماده سازد از زمان داده شده گذشته بود و بی رحمانه برادر ساره در ابتدا به چهره اش اسید میپاشد بعدش حلق آویز میکند تا چهرش شناسایی نشود .

 ازاینکه قضیه جنایی بود و دولت تحت تعقیب این قضیه میباشد و آدرس آدم ربایان را دریافت میکند ولی متاسفانه خیلی دیر به محل آدم ربایان میرسند که برادر ساره را در حالت حلق آویز در یک زیر زمینی دریافت میکنند جسد را منتقل میسازد به جنایی و از طرف جنایی برای فامیل ساره تماس گرفته میشود که یک جسد را دریافتند و برای شناسایی جسد خواهان حضور فامیل ساره میشود و بسیار باعجله راهی جنایی  میشوند ازینکه چهره جسد شناسایی نمیشود اما پدر ساره  با نشانی سوختگی که در دستش از زمان طفلیت بود مطمین میشوند که جسد یگانه پسر شان است و جسد پسرشان را تحویل میگیرد و مراسم خاکسپاریش را انجام میدهد. 
حالا خانواده ساره او خانواده خوش و ارام نیست خانواده ای که درد پسرشان آنها از پا درآورد غمی که هیچوقت فراموش شان نمیشود و جای خالی پسرشان همیشه احساس میشود. 
 ساره به همین منوال تا صنف 11 مکتب خود را در یکی لیسه های خصوصی ادامه میدهد ، که متاسفانه یک سلسله مشکلات که در مکتب پیدا میشود ؛ و ساره مجبور میشود که اسناد تبدیلی خود را گرفته و ادامه تحصیل خود را در مکتب تجربوی شهر مزار شریف ادامه دهد و از مکتب تجربوی در سال 2016 فارغ میشود ، و در آزمون کانکور اشتراک میکند که به رشته حقوق و علوم سیاسی در ولایت جوزجان راه پیدا میکند ازینکه رشته مورد علاقه اش نیست حاضر نمیشود این رشته را ادامه دهد ، ازینکه فامیلش یک دختر دارد و هر خواهش که دارد به خوشحالی استقبال میکند و  ساره با فامیلش صحبت میکند که میخواهد رشته طب را آغاز کند ؛ و راهی دانشگاه خصوصی مولانا میشود و دروس خود را درسال 2017 به رشته ای طب آغاز می کند. 

 ساره بسیار خوشحال میباشد که خوابهایش به حقیقت مبدل میشود و با تلاش و تشویق های فامیلش دروس خود را ادامه میدهد اما این خوشحالی وی دیری نمیگذرد که تمام دانشگاه ها سراسر کشور و جهان به دلیل شیوع مرض کرونا تعطیل میشود ، و یک مدت را در خانه سپری میکند که خوشبختانه دروس به طور آنلاین آغاز میشود ؛ و آنلاین تحصیلات خود را ادامه میدهد که  بعد از یک مدت دوباره با مراعت نمودن حفظ الصحه به دانشگاه به طور حضوری دروس اش را ادامه میدهد و به همین منوال روزهایش میگذرد و گهگاهی نبود برادرش سخت آزار دهنده میباشد که تا شاهد موفقیت های خواهرش باشد و ببیند که به کجا رسیده ازینکه پدر ساره در زمان اختطاف پسرش ورشکست شد اما همیشه تلاش میکند و زمینه تحصیل را برای یگانه دخترش محیا میسازد . 
 ساره که همیشه تلاش میکند تا پدر و مادرش را همیشه خوش نگاه کند و خوابهای که دارد به حقیقت مبدل بسازد.  اما دیری نمیگذرد که خوابهای ساره فقط خواب میماند و انگار سرنوشت با وی یار نیست که پرده ظلمت طالبان بر سر همه ملت مظلوم افگنده میشود  و تمام دختران و زنان را با تمام رویا هایشان خانه نیشین میسازد. 

تاریخ00/5/21 تاریکترین روز زندگیش میباشد زمانیکه طالبان همه شهر مزارشریف را تحت تصرف خود درآوردند تمام زندانی های محبس را آزاد میسازد و یک وهم و ترس بازهم وارد خانه ساره میشود که قاتل پسرشان آزاد میشود و فامیل  ساره با یک تصمیم ناگهانی حرکت طرف کابل میکند ، به امید اینکه کابل مرکز کشور است و اجازه پیشروی طالبان را نمیدهد و اما متاسفانه که کابل و همه کشور بدست طالبان سقوط کرد و سراسر کشور پرچم طالبان بلند میشود ؛ و  ساره خیلی مایوس میشود که نمیتواند دیگر رویا هایش را به حقیقت مبدل بسازد و به همیشه ارزوهایش برباد شده میدید.

 از اینکه تازه با درد نبود برادرش کنار آمده بود اما با از دست دادن آرزو هایش باز هم از زندگی اش هراس داشت وهم اینکه قاتل برادرش بازهم برایشان ضرر نرساند و اینکه به آرزوهایش نرسید به همین فکر میباشد که مدت چند ماه میگذرد که دوباره شایعه باز شدن دانشگاه ها است و دوباره راهی مزار شریف میشود ولی اینبار محل بود وباش خود را تغیر میدهند بخاطر هراس قضیه برادرش که بازهم تکرار نشود.

  ساره دوباره به دروس خود ادامه میدهد و همینگونه یک سال ونیم میگذرد و با قیودات و قوانین که بالایشان وضع میشود و به دروس خود ادامه میدهد اما در جریان امتحانات میباشد که برایشان اطلاعیه نشر میشود که دیگر نمیتوانند سر از فردا به دانشگاه بیاید تاریخ 1 ماه جدی 1401 بود که برای همیش درب دانشگاه ها را بستند از اینکه  ساره راضی بود با هر قیودات که سرشان وضع ساخته به تحصیل خود ادامه دهد خواب زیبایی داشت که میخواست به واقعیت مبدل سازد. 

 خ ساره یی که هم به پدر و مادرش دختر بود و هم پسر تلاش زیاد کرده بود تا به اینجا رسد اما خوابهایش به مانند خواب ماند ؛ نتوانست موفق شود و کابوس های خانم که مثلی یک سایه سیاه بالای زندگیش هست و از ترس قاتل برادرش به فکر ارام که نمیگذارد زندگی عادی خود ادامه دهد ولی بعد از بسته شدن درب دانشگاه ها ٬ ساره ارام ننشست و از طریق مسلک نیمه تمام خود منحیث کارآموز در یکی از کلینیک های خصوصی شروع به فعالیت نمود از اینکه ساره بعد از تحولات محل بودوباش اش را تغیر داده بود و مشکلی نمیدید ولی برای پنهان سازی چهره و هویت اش از بورقه استفاده میکند زندگی با ترس ازینکه راحت نیست ٍ ٬ولی  ساره هیچوقت تسلیم نمیشود و از طریق برنامه های آنلاین به زبان انگلیسی و بعضی برنامه های طبی را ادامه میدهد و تلاش دارد زندگی عاری از ترس و وهم داشته باشد. 
 ساره خوشحال است که خانوادش در هر حالت حامی اش بوده و همیشه تشویق میکند ولی با جای خالی برادرش ناراحت میشود. 
ساره هیچوقت باخت و شکست را قبول نکرده و نمیکند و به راهی خود ادامه میدهد محکم تر از قبل و با اراده ای قوی به زندگی خود ادامه میدهد. ساره آرزو دارد تا کشورش به حالت اول برگردد تا دختران و خانمها با ذهن ارام به تحصیل و وظیفه خود ادامه دهد و منتظر برآورده شدن آرزوهایش میباشد تا به واقعیت مبدل شود و آرزویی پوشیدن چپن سفید که همیشه خواب میدید را به واقعیت مبدل سازد. 

توجه: مسئولیت محتوای مقاله به عهده نویسنده می باشد. شبکه افغان دیاسپورا در قبال اظهارات نادرست در این مقاله مسئولیتی نخواهد داشت.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *