تحمیل ایدئولوژی طالبانی بر مردم افغانستان، تأثیرات آن در تغیر اذهان مردان و اثرات سو آن بر زنان افغان
ماهنور
طالب یک گروه نیست که جدا از بدنه و پیکر افغانستان باشد طالب یک ایدولوژی است، یک فکر کهنه و افراطی است که توسط یک فرقه مردم بر دیگران تحمیل شده است و به تدریج در حال ریشه کردن در اذهان پیر و جوان این جغرافیا است.
طالبان بیشتر به اسم گروه امارت اسلامی شناخته می شود که با پیروی از یک سیاست جنگی با ادعای قوانین اسلامی از آگوست ۲۰۲۱ بدینسو در افغانستان حکومت میکند حکومتی که بیشتر قوانین آن مبتنی بر قوانین اسلامی بوده اما در آن افراط و روحیه زن ستیزی به گونه آشکار قابل دید است.
قوانین زن ستیزانه طالبان در همان اوایل مبارزات جنگی شان آغاز شده بود در آن زمان این فرقه افراد به قسمت محدودی از افغانستان دسترسی داشتند که بوسیله جنگ و کشتن صدها سرباز بی گناه بر آن مناطق تسلط پیدا کرده بودند.
از همان زمان تاثیرات رفتار زن ستیزانه این گروه بر افراد که در مناطق تحت اداره طالبان زندگی میکردند به مشاهده میرسید. بطور مثال: تحمیل برقه بر زنان، باز داشتن دختران از مکتب، ازدواج های زیر سن دختران، لواطت و علاقمندی جوانان منطقه بر پیوستن به آن گروه، از تاثیراتی بود که بر افراد آن منطقه دیده می شد.
بعد از آنکه طالبان بر تمام اراضی افغانستان تسلط پیدا کردند این قوانین زن ستیزانه به صورت چشمگیری گسترش پیدا کرد. زحمات که زنان در طول چندین دهه برای بدست آوردم حقوق انسانی و آزادی شان متحمل شده بودند به باد فنا رفت گویا افغانستان با تحمیل این ایدئولوژی افراطی به چند قرن عقب پرتاب شد و تمام آسیب این عقب گرد غم انگیز را زنان متحمل شدند، زنانی که بزرگترین خواست آنها بدست آوردن حقوق شهروندی و انسانی شان بود.
مردان خانواده، که زمانی بزرگترین حمایت کننده زنان بودند به تدریج تحت فشار اجتماعی طالبان به بزرگترین سد راه زنان مبدل شده اند و تاثیر این ایدئولوژی به وضوح در رفتار مردان قابل مشاهده است.
از جمله این تاثیرات میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- تغیر در نگرش اجتماعی: با بازگشت طالبان و اجرای قوانین افراطی، بسیاری از مردان به نگرشهای سنتی و محافظهکارانه تمایل پیدا کردهاند. این تغییر نگرش باعث محدود شدن فعالیتهای زنان و کاهش ارزش و اهمیت حقوق زنان در خانواده میشود.
- قوانین و محدودیت های طالبان: قوانین جدید طالبان باعث میشود مردان خانواده از پوشش و رفتار زنان به شدت نگران شوند و تلاش کنند تا زنان را از شرکت در فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی منع کنند. این تغییر رفتار در اماکن عمومی مانند بازارها، محل کار زنان، مجلس های عمومی و حتی نزد اطفال کوچک اعم از دختران و پسران دیده می شود.
- افزایش فشارها: مردان به دلیل فشارها و تهدیدات طالبان، ممکن است تصمیم بگیرند که زنان را از تحصیل، کار و حتی حضور در فضاهای عمومی منع کنند تا از خطرات احتمالی محافظت کنند. این سو رفتار سبب شده است دختران تازه به بلوغ رسیده مجبور به ازدواج اجباری شوند و در بیشتر حالات دیده شده است دختران که حتی به بلوغ نرسیده اند توسط والدین به شوهر داده شود و آینده شان از لحاظ حقوق انسانی و جسمی به خطر حتمی مواجه شود.
- اجبار تحت عنوان مسولیت پذیری: طالبان تأکید دارد که پدران باید از رفتارهای زنان خانواده نظارت کنند. در هشدار های که همواره به وسیله شبکه های اجتماعی منتشر شده است مردان را مسول نظارت از پوشش زنان قرار داده اند که این امر منجر به فشار بیشتری بر شانههای مردان و افزایش استرس روانی آنها میشود.
- محدودیتهای فرهنگی و تفریحی: طالبان قوانینی برای رفتار و لباسپوشی زنان اعمال کرده و مردان را نیز ملزم به پایبندی به این قوانین میداند. این موضوع ممکن است آزادی فرهنگی و تفریحی زنان را کاهش دهد. همچنان گزارش های مبنی بر زندانی شدن پدران زنانی که از دستورات طالبان سرپیچی میکند؛ همواره منتشر شده است که این مورد سبب تحمیل فشار بیشتر روانی برای زنان می شود.
- محدودیتهای شغلی: طالبان در تمام حوزهها بجز حوزه های اموزش و صحت محدودیتهایی را برای شرکت زنان در فعالیتهای اقتصادی و شغلی اعمال کرده است. این موضوع میتواند تأثیر منفی بر اقتصاد خانوادهها و زندگی مردان داشته باشد. از سوی دیگر سبب شده است تا مردانی که با این زنان یکجا کار میکنند زنان را جنس حقیر شمرده و بر خود حق ایجاد محدودیت های جدید را بدهد. بطور مثال بخش امنیتی یکی از دفاتر خصوصی در مزارشریف برای زنان که در آن اداره کار میکردند پوشش خاصی را از قبیل لباس فراخ سیاه سر تا پا، داشتن دستکش و حتی پوشیدن چشم ها؛ برای زنان اعمال کرده است و ادعا میکند این مسله برای حفظ امنیت زنان طرح شده است در حالیکه منافع شخصی و چاپلوسی نزد طالبان بیشتر مطرح است.
- تربیت و فرهنگسازی: طالبان از مردان خواسته است که فرهنگ و تربیت خانوادهها را بر اساس اصول و قوانین اسلامی و مرسومات خود شکل دهند. این امر میتواند باعث اختلافات خانوادگی شود و نظارت بیشتری بر زنان توسط مردان را ضروری کند. بیشتر دختران که از مکاتب باز مانده اند توسط خانواده بیشتر به سوی مدرسه های دینی سوق داده می شود که در آن مدرسه خبری از دنیای علم، تکنالوژی و پیشرفت های آن نیست، بلکه استادان ملزم بر تدریس نصابی هستند که آشکارا زنان را ترغیب بر پذیرش قوانین و محدودیت های طالبان میکند و بصورت عموم از آن دختران برده های جنسی ساخته می شو د طوری شستشوی مغزی می شوند که ایدئولوژی طالبانی در اذهان این دختران ریشه کرده آنها را تشویق بر پرستش زنجیر های پای شان میکند. این مورد در مورد پسران هم صدق میکند که با آموزش در مدرسه های دینی آنان بیشتر به سوی جنگ و خشونت، زن ستیزی، پیوستن بر گروه طالبان و فکر آدم کشی، زور طلبی و رفتار خشن با زنان فامیل سوق میدهد.
- کاهش حقوق مدنی: با توجه به محدودیتهای ایجاد شده توسط مردان در خانواده و تصمیمگیریهای آنها، حقوق مدنی زنان تحت فشار قرار گرفته و به زنان بیتوجهی صورت گرفته و در بیشتر موارد نادیده گرفته شدند.
با وجود این تأثیرات، باید توجه داشت که نه تمام مردان افغان از قوانین طالبان حمایت میکنند و نه همه ی آنها از آنها مخالفت نشان میدهند. افرادی وجود دارند که از نظرات و سیاستهای طالبان حمایت میکنند، در حالی که دیگران از آنها مخالفت میکنند. این تفاوتها نشاندهنده تنوع نظرات و گرایشهای مردان افغان در مورد قوانین و سیاستهای طالبان است.
نتیجه گیری
این موارد نشاندهنده تاثیرات منفی و فشارهای طالبان بر زنان و مردان افغان است. طالبان با اعمال قوانین افراطی و زنستیزانه، تغییرات عمدهای در نگرش اجتماعی، فعالیتهای زنان، و حقوق مدنی ایجاد کرده است. مردان نیز به دلیل فشارها و تهدیدات طالبان، به تصمیمهایی مانند منع زنان از فعالیتهای اجتماعی، تحصیل و حضور در فضاهای عمومی میترسند. این فشارها و محدودیتها باعث شده است که زنان به حقوق انسانی، اجتماعی و فرهنگی خود در آینده از دست بدهند. این تصمیمها و محدودیتها نه تنها بر زنان بلکه بر مردان نیز تأثیر گذاشته و آنها را به نگرشهای سنتی و محافظهکارانه هدایت کرده است. این وضعیت منجر به افزایش فشارها و استرس روانی بر مردان شده و نقش آنها در تصمیمگیریها و نظارت بر زنان را افزایش داده است.
همچنین، طالبان با تأکید بر اجرای قوانین اسلامی و محدودیتهای فرهنگی، زنان را از فعالیتهای اقتصادی و شغلی منع کرده و به مردان فشار میآورد تا نظارت بیشتری بر زنان و خانوادههای خود داشته باشند. این محدودیتها و فشارها باعث شده است تا زنان و دختران به حالت اجباری تحت تأثیر قوانین و ایدئولوژی طالبان قرار گیرند و از حقوق اساسی و آزادیهای شخصی خود محروم شوند.
در کل، تأثیرات ناشی از قوانین و ایدئولوژی طالبان بر زنان و مردان افغان تأثیرات عمیق و جدی بر زندگی روزمره و حقوق انسانی آنها دارد و نشاندهنده یک وضعیت نگرانکننده در جامعه افغانستان است.
ماهنور
از یک پوهنتون پزشکی در ولایت بلخ فارغ التحصیل شد و سپس به عنوان رئیس یکی از دانشکده های آن و درعین حال به عنوان قابله حرفه ای کار کرد. او امروز برای یک سازمان غیردولتی در ولایت هرات کار می کند.
توجه: مسئولیت محتوای مقاله به عهده نویسنده می باشد. شبکه افغان دیاسپورا در قبال اظهارات نادرست در این مقاله مسئولیتی نخواهد داشت