شهر عشق توسط افراط‌گرایانِ طالب اداره می‌شود

0

Photo: @AADIL

عادل احمد 

کابل: هر کسیکه  زیر حاکمیتِ طالبان زنده‌گی کند داستانی برای گفتن دارد و من نیز داستان خود را دارم، اما چه کسی گوش میدهد و چه کسی اصلاً باید به داستان من اهمیت بدهد؟ در این نوشته بخشی از احساساتم را مینویسم تا مقداری از فشار ذهنیام  را کاهش دهم. داستان من، داستان ناامیدی و نادیده گرفته شدن توسط هم نوعانم است. داستانی که هر مرد و زن با تمام وجود  آن را احساس میکند. 

تاریخ  ۱۵ اگست یک روز معمولی به نظر میرسید.  مردم روزی عادی خود را برای حضور در محل کار، مدرسه، و پوهنتون شروع کرده بودند. هیچ کس هرگز انتظار نداشت که «عصر تاریک» در دروازه‌های کابل، پایتخت افغانستان، در انتظار آنها باشد. تمامی کشور در کمتر از  ده  روز به دست طالبان سقوط کرد. سقوط یک کشور به آن سرعت غیرواقعی به نظر میرسید که چگونه زنده‌گی مردمِ افغانستان در ظرف چند ساعت و چند روز دگرگون شد. .

من  تغییر بزرگی را در زنده‌گی خود تجربه کردم. در زمان اشغال افغانستان توسط ایالات متحده امریکا در ۲۰ سال گذشته، آزادی حرکت ؟محدود گردیده بود.  اما طی چند هفته و ماه که دوره‌ی جدید طالبان آغاز گردیده، تمامی آن آزادی های نسبی را از دست دادم. این تغییر برای افرادی مثل من که از آزادی فردی، برنامههای تفریحی، نمایش‌ها، برنامههای موسیقی و آموزش مدرن لذت میبردند، غیر قابل تحمل بوده است. مردم در بعضی از مناطق روستایی افغانستان، اما، هیچ تغییری را مشاهده نکردند، زیرا آنها  سالها با وجود حضور هزاران سرباز امریکایی و ناتو، تحت حاکمیت طالبان زنده‌گی می کردند.  اما برخلاف ،  افرادی مثل من در شهرهایی زنده‌گی می کردیم که سالها توسط طالبان محاصره شده بودند. اما با وجود اخبار روزانه در مورد حملات بمب گذاری طالبان، فساد در دولت و فقر، من معتقدم که ما هنوز زنده‌گی رنگارنگی برای زیستن داریم.  

من قبلاً هرگز زیر سلطه‌ی طالبان زنده‌گی نکردهام. بنابرین نمیدانستم آنها به چه اندازه می‌توانند خشن و بیرحم باشند. قبل از سقوط کابل به دست طالبان در ماه اگست، برای دیدار دوستان و اقوامم به شمال افغانستان سفر کردم. من این کار را از ترس زیاد که مبادا توسط طالبان دستگیر گردم، انجام دادم. هرگز فکر نمیکردم روزی را ببینم که باید زنده‌گی خود را بر اساس آنچه طالبان به من فرمان میدهند، تنظیم کنم. اکنون شهرِعشق، شهر کابل که شاهد حملات تروریستی زیادی بوده، توسط گروهی از افراطگرایانِ طالب اداره میشود.

طالبان غیر قابل تحمل اند  

همه چیز تحت حاکمیتِ طالبان برای من غیرقابل تحمل است.  محدودیتِ آزادی بیان، آزادی پوشیدن نوع لباس و با هر آنچه که میخواهم انجام دهم. من نیمی از عمرم را در هند گذراندم و در آنجا به مدرسه رفتم و مدرک لیسانس خود را در رشته‌ی مدیریت بازرگانی به پایان رساندم. تاریخ 26 سپتامبر 2020 بود که تصمیم گرفتم از هند به کشور خود  باز گردم تا به افغانستان خدمت کنم. من امیدوار بودم که با استقبال گرمی مواجه شوم و با تحصیلات و مهارتهای جدید واردِ بازار کار شوم. پس از بازگشت به خانه، متوجه شدم که هزاران دانش‌آموخته به سطح لسانس،  ماستر و یا بالاتر از آن وجود دارند که مایل اند در بخش دولتی یا خصوصی استخدام شوند. کار سادهای نبود. من به عنوان یک فارغ التحصیل با مدرک جدید و مجموعهای از مهارتهایم از هند انتظار استقبال خوبی داشتم، فکر می‌کردم اگر در بخش دولتی امکان کار وجود نداشته باشد،  در بخش خصوصی یا سازمان‌های غیردولتی، از من استقبال گرمی می‌شود. اما به نظر می‌رسید که افغانستان کشوری متفاوتی است، به خاطریکه افراد زیادی مثل من با وجود داشتن مدرک از یک کشور خارجی، سال‌ها برای یافتن شغل تلاش می‌کردند. با وجود دانش محدود از زبان پشتو و فارسی دری، توانستم در یکی از مراکز برجسته آموزشی خصوصی در کابل شغلی پیدا کنم.

زنده‌گی تحت حاکمیتِ دولت سابق نیز چندان  خوب نبود. ثابت شد که حملات انتحاری، ترورهای هدفمند، آدمربایی، دزدی، و فساد گسترده، زمینهساز برای برگشت طالبان بود تا بر افغانستان مسلط شوند. جنگسالاران قدرتمندتر از دولت بودند. مردم بین «بد» و «بدترین» گیر مانده بود. اگر من حق ِانتخاب بین جنگ سالاران، دولت افغانستان و طالبان را میداشتم، همهی آنها را رد میکردم.

به عنوان یک شهروند عادی که در کابل زنده‌گی می‌کنم، تسلط طالبان  هر چند که منجر به امنیت نسبی گردیده، اما وضعیت بسیار نگران‌کنندهتری را برای ما به ارمغان آورد. ترس از دست دادن عزیزان در مهاجرت، بیکاری، از دست دادن آزادی و ترس از قطع ارتباط افغانستان با بقیه جهان وجود دارد.

رویای بزرگ

من همیشه میشنوم که افغانستان به دلیل منابع طبیعیاش کشور غنی است، اما اگر ما غذا روی سفره‌ی خود نداشته باشیم، این غنامندی معنایی ندارد.  میخواهم در زمان حال زنده‌گی کنم و میخواهم با کار در این کشور  زنده‌گی خودم و خانوادهام را تامین کنم. من طالبان را قادر به اداره‌ی این کشور نمیبینم. تشکیلات طالبان  برای اجرای عملیات شورشی و تحمیل شیوه‌ی حکومتداری خشن آنهم در مناطق روستایی خوب است، اما آنها نمیتوانند این کار را در شهری مانند کابل انجام دهند.

من به عنوان مدیر منابع بشری در یکی از مکاتب خصوصی در کابل، یک بخشِ از حقوقم را از دست دادهام. من آرزو داشتم که از نظر شخصی و حرفهای پیشرفت کنم و به بالاترین مقام برسم. من هنوز آن رویا را  دارم ،رویایی که به نظر میرسد محقق نمیشود. من نمیتوانم با آنچه در کابل به عنوان معاش به دست میآورم  مصارف تحصیل  برادران کوچکترم در هند را فراهم  کنم. با تسلط طالبان در ماه اگست،  تمام رویاهای من از بین رفت. نمیدانمایا میتوانم دوباره رویاهای بزرگ داشته باشم یا نهبه این دلیل است که طالبان زنده‌گی همه را تغییر داده است. آنها زنده‌گی مرا از بد به بدتر تغییر دادند.

من آرزو داشتم که در بازسازی کشورم مشارکت داشته باشم و در کشوری زنده‌گی و کار کنم که به آن تعلق دارم. هرگز به خروج از افغانستان فکر  نمی‌کردم. این کشور دارای ظرفیت‌های زیادی با شیوه‌ی حکومتداری دموکراتیک است، اما من نمیتوانم توانایی،  ظرفیت و اراده‌ی طالبان را برای اعاده‌ی نظام دموکراتیک ببینم. زنده‌گی تحت حاکمیتِ طالبان خفه کننده است. مانند بسیاری از نخبگان و روشنفکران، من میخواهم افغانستان را به مقصد کشوری ترک کنم که به من امید، محافظت و احساس تعلق میدهد.

عادل احمد صافی، 24 ساله، از آوریل 2021 به عنوان مدیر منابع بشری  پوهنتون کاردان در کابل کار می کرد. او دارای مدرک لیسانس مدیریت از پوهنتون جامیا همدرد در دهلی نو، هند است.

توجه: مسئولیت مطالب مقاله به عهده نویسنده می باشد. شبکه افغان دیاسپورا در قبال اظهارات نادرست در این مقاله مسئولیتی نخواهد داشت.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *