فرهاد دریا، آوازخوان افغان: تاریخ افغانستان عمدتاً دروغ است
Farhad Darya (left) is Afghan singer, composer and rights activist. Photo: @Ali Ahmad for ADN
نوشته: کاظم جعفری
فرهاد دریا یکی از شناختهشدهترین آوازخوانان افغانستان است که آهنگهایش نسلهای مختلف را در دوران جنگ، مهاجرت و تغییرات سیاسی همراهی کرده است. او اکنون در ایالات متحده زندگی میکند و همچنان درباره افغانستان و جامعه افغانها بهطور عمومی صحبت میکند — نه بهعنوان یک سیاستمدار، بلکه بهعنوان هنرمندی که تبعید و سالها فعالیت با کشورش او را شکل داده است.
در گفتوگوی اخیر با کاج، پلتفرم تازه تأسیس آنلاین که بر مسائل افغانستان و دیاسپورای افغان تمرکز دارد، فرهاد دریا با خبرنگار و مؤسس آن، فرحناز فروتن، درباره مهاجرت، قضاوت عمومی و معنای خوشی در جامعهای که سالها درگیر بحران بوده است، صحبت کرد. این گفتوگو در خانه دریا در آمریکا انجام شد و تمرکز آن بیشتر بر ایدههایی بود که طی دههها کار هنری او را شکل دادهاند.
دریا گفت ترک وطن تجربهای است که انسان را میشکند و بازگشت پس از آن دشوار است، بهویژه زمانی که تبعید با انزوا، از دست دادن موقعیت اجتماعی و عدم اطمینان همراه باشد. او رویکرد خود به زندگی را بر پایه اعتماد توصیف کرد و گفت: برنامهریزی دقیق اهمیت دارد، اما نمیتوان همه چیز را کنترل کرد. به گفته دریا، این نگرش به او کمک کرده است تا با وجود شکستهای مکرر، همچنان به فعالیتهای خود ادامه دهد.
دریا گفت که رابطهاش با مردم افغانستان طی سالها تغییر کرده است. او اعتراف کرد که در آغاز کارش قضاوتهای بیشتری داشته، اما حالا حتی نسبت به کسانی که او را نقد میکنند، تلاش میکند قضاوت نکند. با این حال، او تأکید کرد که انتقادها بیتأثیر نیستند و قضاوت عمومی — بهویژه از سوی افغانهای هموطن — گاهی بسیار دردناک بوده است. چیزی که بیش از همه او را آزار میدهد، دیده نشدن سختیها و فراموش شدن این نکته است که شخصیتهای عامه یا سیلیبرتی نیز انسانهای عادی با ضعفها و شکستها هستند.
یکی از دشوارترین تجربههای دریا، مشارکت او در کمکهای بشردوستانه پس از زلزله هرات در اکتبر ۲۰۲۳ بود. با وجود ارسال کمکها و هماهنگی از طریق تماسهای محلی، او با اتهامات شدید و شک و تردید عمومی درباره تقلب و فساد مواجه شد. حتی پس از ارائه مدارک، انتقادها ادامه یافت. این تجربه تأثیر عمیقی بر او گذاشت، باعث افسردگی او شد و در نهایت او تصمیم گرفت از سهم گرفتن در کمکهای بشردوستانه بیشتر فاصله بگیرد.
دریا این تجربه را صرفاً یک اختلاف شخصی نمیداند و آن را بخشی از یک مسئله اجتماعی گستردهتر میبیند. او میگوید دههها جنگ و محرومیت بیاعتمادی عمیقی در جامعه افغانستان ایجاد کرده است. عصبانیت برای مردم راحتتر از خوشی بیان میشود و شخصیتهای عمومی اغلب با سوءظن دیده میشوند. در چنین فضایی، حتی اقدامات همبستگی میتوانند به محل اختلاف تبدیل شوند.
به گفته دریا، این بیاعتمادی بر نگرش افغانها نسبت به شادی و موسیقی نیز اثر گذاشته است. بسیاری از افغانها با رنج بهعنوان بخشی ثابت زندگی بزرگ شدهاند؛ درد برایشان آشنا و قابل اعتماد است، در حالی که شادی نامطمئن و زودگذر به نظر میرسد. به همین دلیل، موسیقی و جشنهای عمومی گاهی مورد سؤال یا مخالفت قرار میگیرند—نه به این دلیل که مردم شادی را رد میکنند، بلکه به این دلیل که تجربه کمی در به اشتراک گذاشتن آن دارند.
تجربه مهاجرت دریا نیز به درک او از جامعه افغانها کمک کرده است. او سالهای اولیه خود در اروپا، بهویژه در آلمان، را دورهای از تنهایی توصیف میکند؛ زمانی که در فضاهای عمومی احساس نامرئی بودن میکرد و به تدریج از محیط و حس خود فاصله گرفت. به گفته او، این سالها باعث شده تا بفهمد چرا بسیاری از افغانها امروز در باور به آینده دچار مشکل هستند.
دریا تأکید کرد که افغانهایی که در کابل یا سایر نقاط کشور زندگی میکنند، حق دارند نسبت به آینده احساس ناامیدی کنند. او روایتهای تاریخی افغانستان را نقد میکند و میگوید بخش زیادی از تاریخ کشور تحریفشده یا نادرست است و تنها بخش کوچکی از آن حقیقت دارد. به جای تحمیل خوشبینی، دریا به قضاوت فردی احترام میگذارد و دشواری زندگی و عدم قطعیت آینده را میپذیرد. به گفته او، برای کسانی که دلشکستهاند، تنها «سرمایهگذاری» واقعی باور به خود و اعتماد به نفس شخصی است. هیچ دولت یا سیستمی نمیتواند امید را برای آنها ایجاد کند؛ مردم باید واقعیت خود را کشف کنند و مسیرشان را بسازند.
این گفتوگو همچنین به مفهوم وطن پرداخت. دریا میگوید وطن محدود به جغرافیا نیست و از طریق مردم، ارزشها و نمایندگی منتقل میشود. او یادآور شد که افغانستان وفاداری میخواهد بدون اینکه امنیت فراهم کند و همین موضوع بسیاری از افغانهای مهاجر را مجبور کرده تا معنای تعلق به وطن را دوباره تعریف کنند.
موسیقی در این مسیر نقش مرکزی دارد. دریا موسیقی را نگهدارنده خاطره میداند که برای فهمیدن آن نیاز به زمان است. او اشاره کرد که برخی از آهنگهایش ابتدا پذیرفته نشده بودند، اما بعدها محبوب شدند. به گفته او، این نشان میدهد جوامع تغییر میکنند و فرهنگ نمیتواند در گذشته متوقف شود.
از نظر دریا، شادی به معنای فراموش کردن رنج نیست، بلکه ایجاد فضایی برای انسانیت در شرایط سخت است. جنگ ضعف انسانی را نشان میدهد، اما شادی و خلاقیت انعطافپذیری انسان را نمایان میکنند. در جامعهای که درد سالها بر زندگی عمومی حاکم بوده، حتی لحظات کوچک شادی هم اهمیت ویژهای دارند.
اگرچه دریا نسبت به چالشهای فعلی افغانستان واقعبین است، نقش خود را محدود اما روشن میداند: ادامه تولید موسیقی، ارائه لحظاتی از امید بدون انکار واقعیت و حفظ ارتباط با مردم در داخل و خارج کشور. به گفته او، در کشوری که رنج همواره بخشی از زندگی بوده، اجازه دادن به شادی نه یک تجمل، بلکه یک ضرورت است.
کاظم جعفری محصل علوم سیاسی در دانشگاه هایدلبرگ آلمان است.
توجه: محتوای مقاله صرفاً مسئولیت نویسنده را دارد و شبکه دیاسپورای افغان مسئولیتی در قبال صحت یا نادرستی مطالب ندارد.
