جایگاه مردم در نظام و تفکر طالبانی

0

A local market in central Bamiyan province. Photo by @AADIL for ADN

به قلم: ت.ت.ش

تصحیح:ع.ن.ش

طالبان مدعی اند که نظامی مبتنی بر اراده مردم و برخاسته از متن مردم افغانستان هستند. این گروه خود را دارای  پایگاه مردمی گسترده دانسته و مدعی اند که نظام و شیوه حکومتداری آنها، مدل دلخواه مردم افغانستان بوده و مدتها مردم در انتظار این نظام لحظه شماری کرده اند. اگر شما از یکی کلانهای طالب بپرسید که بر اساس کدام نظر سنجی ، معیار یا همه پرسی شما این ادعا ها را میکنید ، بدون شک پاسخی واضح و سر راست نخواهد داد و چنانچه بارها در رسانه های مختلف  تکرار کرده اند، مکرر خواهند گفت که حمایت مردم افغانستان در جنگ و جهاد ما علیه دولت سابق نشانگر حمایت مطلق مردم افغانستان از ما و تفکر ماست! انها خواهند گفت که اگر مردم افغانستان با ما نیست پس چطور ما توانستیم در مقابل آمریکا و نظام جهموری قد علم کرده و پیروز شویم!؟

بر کسی پوشیده نیست که این ادعا رژیم حاکم ، بی پایه و اساس بوده کاملا غلط است.

اگر نیک بنگیریم تفکر طالبانی نه تنها در بین مردم افغانستان جای نداشت و ندارد، که حتی اکثریت بسیار بزرگی از مردم از اقشار و اقوام مختلف افغانستان با این جریان فکری از همان بدو پیدایش مشکل داشت و این روزها با به قدرت رسیدن طالب ، با شیوه حکومت داری آنها نیز بشدت مشکل دارند.

بررسی ریشه ها و علل این ادعا در جستار دیگری به بررسی گرفته خواهد شد ، اما سوال اساسی این است که اصولا مردم و نظر و رای آنها در تفکر و نظام طالبانی چه جایگاهی دارد؟!

شاید تعریف مردم و اهمیت آنها از دید افراد و اشخاص همراه و همسو با تفکر طالبانی اندکی متفاوت باشد ولی درپایان، این نظریات متفاوت و مختلف تصمیم گیرنده نیستند و آنکه حرف آخر را میزند رهبر این گروه و چند نفر محدود از حلقه یاران نزدیک اوست.

در باورهای سنتی طالبان که برگرفته از جهان بینی وقراات دینی پس مانده و قرون وسطایی آنهاست ، مردم بر دو گروه دسته بندی میشوند. 

  1. علما یا همان اولوا الالباب
  2.  غیر علما یا همان عوام الناس

در دسته بندی بالا ، علما همه کاره مردم اند ، آنها به نسبت علم دینی که دارند و جایگاه معنوی که خداوند به آنها بخشیده است صلاحیت و درایت کافی دارند که در امور ریز و درشت مردم دخالت کرده، برای آنها تصمیم گیری کرده بجای آنها رهبر و ولی امر انتخاب کنند. بر مردم نیز لازم و واجب است تا از تصمیمات علما تبعیت کرده در مقابل آنها کرنش کنند. به کسی جایز نیست که در مقام اعتراض برآید و سخنی بگوید و یا پرسشی مطرح کند.

از طرف دیگر ، این علما در قبال اعمال و تصامین شان ، نه به مردم عوام پاسخگو هستند و نه اصولا کسی حق به چالش کشیدن نظریات و تصامین آنها را دارد. آنها فقط و فقط به پیشگاه خداوند متعال ، آنهم درفردای محشر پاسخگو هستند.

این اختیارات داده شده به ملایان از جانب کیست و در کجا چنین اختیاراتی به آنها داده شده است؟! این بحث کلان دارد که در یک نوشته دیگر به آن خواهم پرداخت. 

اگر اندکی در کیستی و چیستی عالم و علم در تفکر طالبانی باریک شویم به خوبی درمیابیم که از دید و باور آنها ، عالم و علم که در دسته بندی بالا در مقام اول آمده است ، فقط و فقط ملایان و اربابان منابر اند و الاغیر! این گروه تمام دانش بشری را به دو دسته تقسیم میکنند . دسته اول را علم میگویند که شامل علوم دینی و فروعات ان میشود و دسته دیگر را فضل خطاب میکنند که شامل تمام دانش بشری امروزی و علوم معاصر میشود!

(فضل در لغت به معنی زیاده ، یا چیزی است که ضرورتش مبرم نباشد ( چیزی اضافه باشه) برپایه همین استدلال ، ملایان فسیل شده در اعصار و قرون گذشته ، مکاتب و علم امروزی را بر زنان زیاده یا فضل دانسته مکاتب را بر دختران بسته اند! آنها باورمند هستند که آموختن علم امروزی برای دختران که مسولیت اصلی آنها خانه داری و اطاعت از شوهران، و زاد و ولد است ، لازم نیست و فضل یا زیاده محسوب میشود!)

یعنی شما اگر در رشته طب فوق تخصص دارید و یا در فزیک کوانتم جایزه نوبل گرفته اید ، از دید این جماعت شما عالم نیستید و به طبع آن شما صلاحیتی حاکمیت بر سرنوشت خودتان را ندارید باید اجازه بدهید که طلبه ای که در مدارس دینی درس خوانده است بجای شما در مورد سرنوشت شما و فرزندان تان تصمیم گیری کند و شما مجبور به اطاعت محض هستید!

و اما دسته دوم که عوام یا مردم عادی هستند در حقیقت وظایف زیادی ندارند آنها مهمترین وظیفه شان اطاعت از علما و نشستن پای منابر آنهاست. یک عوام الناس خوب از دید تفکر طالبانی، همواره از اوامر علما شان اطاعت کرده در مقابل آنها و سخنان شان مطیع و رام هستند. شعارهای کلیشه ای مانند ، علما وارث انبیا هستند نیز به برای همین منظور اختراع شده و از همین آبشخوری فکری منشا میگیرد.

 اگر بخواهیم نتیجه گیری مختصری داشته باشیم:

در مدل فکر طالب ، حکومت دارای سر و پا است که سر این حکومت علما و پای آن مردم عوام است.

علما چون سر هستند در جایگاه برتر و بالاتر قرار دارند و دارای ارج و قرب هستند . آنها بجای خودشان و مردم فکر میکنند و تصمیم میگیرند و مردم باید اطاعت کنند چون علما به صلاح مردم خود از خودشان بهتر میدانند! مثلا ملا فلان که در قندهار نشسته از شما به آینده دخترتان دلسوزتر است او بهتر میداند چی چیزی به خیر سیاسر های خانه تان است برای همین آنها را در خانه امن محبوس کرده است تا امنیت داشته باشند! شما که عوام الناس هستید باید کار کنید و زحمت بکشید در عین حال هرگز نباید پای منابر خالی باشد هر طور شده باید کار و زندگی تان را برای مدتی کوتاه ترک کرده گوش دل به سخنان علما بسپارید تا این بزرگان روی مغزهایتان کار کرده از مطیع و سرسپرده بودتان مطمین شده نظارت مستمر به شما داشته باشد از طرفی امکان بهره کشی مالی از شما نیز داشته باشد کما اینکه وقتی شما در مجالس آنها حاضر هستید درحقیقت عضویت یک نهاد را متقبل شده اید و این هزینه دارد. به بهانه های مختلف از شما بهره کشی صورت گرفته روی مغزتان کار میشود. اینگونه ملا آینده شما را در مشت خودش گرفته و کوچکترین تغییرات فکری در شما را رصد کرده در نطفه خنثی میسازد این چرخه استثمار فکری ادامه میابد!

لب کلام اینکه ،‌ در تفکر طالبانی هرجا سخن از تفکر، اندیشه و تصمیمات جمعی باشد حق علما دینی یا همان ملایان است و هرجا سخن از اطاعت ، بهره مالی دادن و ایثار و جانفشانی مطرح شود وظیفه مردم است.

بیوگرافی نویسنده متن:

نگارنده به اسم مستعار ت.ت.ش خودش را معرفی میکند زاده ولایت فراه درغرب افغانستان بوده دوران کودکی و نوجوانی اش را در زادگاهش سپری کرده است. در رشته قابلگی تحصیلاتش را به پایان رسانده است و بعد ازبه قدرت رسیدن طالبان مثل سایر زنان کشور مجبور به خانه نشینی شده است. هر چند نویسنده حریفی نیست ولی به حکم وجدان و برای آینده دختران کشور دست به قلم برده میخواهد صدای زنان و دختران ستم دیده کشورش باشد.

توجه: مسئولیت محتوای مقاله به عهده نویسنده می باشد. شبکه افغان دیاسپورا در قبال اظهارات نادرست در این مقاله مسئولیتی نخواهد داشت. 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *